از زبان پدر غواصان شهید

از زبان پدر غواصان شهید

آمدی سوی وطن،خسته نباشی پسرم
آبرو دادی به من،ای گل بی بال و پرم

حسرت دیدن تو موی مرا کرده سفید
ز فراق تو خم افتاده میان کمرم

مرد دریا دل من،موج حریف تو نبود
ز چه رو غرق شدی،دور شدی از نظرم؟!

سالها بود و نبودت همه روز و همه شب
لحظه لحظه به خداوند قسم زد شررم
آمدی باز کنارم که نگاهت بکنم
پیش چشمان منی، بر سر تو نوحه گرم

ز چه پنهان شده دستان تو پشت کمرت؟!
با پدر دست بده،شعله نکش بر جگرم

صورتت خاکی شده مرغک پر بسته ی من
آنچنانی که زمین خورده علمدار حرم

"
دیدگاه ها (۱۸)

شده ام عاشق تو، وای که حالا چه کنم؟مانده ام در طلبت غرق تمنا...

ای خدا غصه نخور! از تو فراری نشدم!...بعد از آن حادثه در کفر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط