زن تمام روز بی جهت خندید

زن تمام روز بی جهت خندید !
مرد تمام شب اشک ریخت !
صبح فردا هر دویشان حلقه عروسیشان را فروختند تا کودکشان را ب دنیا بیاورند.
آمد ،
نارس ،
در دستگاه کودک آرام خوابیده بود
ب کودکشان نگاه میکردند
وبه این فکر فردا چ باید بفروشند ...
زن ب خودش زیاد فکر میکرد.
دیدگاه ها (۶)

دل که میدهی باید دل بگیری............، ...

قشنگ ترین لحظه توی این دنیا...⬅بهت بگن بیا بریم کربلا...⬅وس...

همیشه، مراقب حرف هاییکه میزنی باش !مخصوصا وقتی کهعصبی یا دلخ...

دل نشکن ❌❌ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﺠﺎﺯﯾﺴﺖ؟!"ما ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺣــــ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط