رویای بزرگ
رویای بزرگ
#part27
از هواپیما پیاده شدم و وسایلامو برداشتم
به جیمین پیام دادم تا آدرس جایی که باید برمو برام بفرسته
سوار تاکسی شدم و آدرسو بهش دادم اونم بی چون و چرا منو رسوند،
جای عجیبی بود همش خونه بود تا جایی که میدونم خوابگاه ها مثل مدرسه ان نه مثل خونه...!
زنگ زدم بهش اما جواب نداد
خواستم دوباره زنگ بزنم که یهو پیامک اومد:
-درو میزنم بیا بالا
دری که روبه روم بود باز شد
ینی چی که بیا بالا مگه اونم تو خوابگاهه دخترونس😐
واستاده بودم که دوباره پیام داد:
-چرا نمیای بالا!
+اینجا که شبیه خوابگاه نیست
-چون خوابگاه نیست
+ها!
-بیا بالا بهت توضیح میدم
+نمیشه الان توضیح بدی
-تو از من میترسی؟ از یک آدم معروف که اینهمه طرفدار داره و اونا واسش هرکاری میکنن(اخییی خودش میدونه طرفداراش واسش هرکاری میکنن...😂)
با تردید قبول کردم
دسته چمدونم رو گرفتم و رفتم بالا
یکمی استرس داشتم ولی سعی کردم خونسرد به نظر بیام
#part27
از هواپیما پیاده شدم و وسایلامو برداشتم
به جیمین پیام دادم تا آدرس جایی که باید برمو برام بفرسته
سوار تاکسی شدم و آدرسو بهش دادم اونم بی چون و چرا منو رسوند،
جای عجیبی بود همش خونه بود تا جایی که میدونم خوابگاه ها مثل مدرسه ان نه مثل خونه...!
زنگ زدم بهش اما جواب نداد
خواستم دوباره زنگ بزنم که یهو پیامک اومد:
-درو میزنم بیا بالا
دری که روبه روم بود باز شد
ینی چی که بیا بالا مگه اونم تو خوابگاهه دخترونس😐
واستاده بودم که دوباره پیام داد:
-چرا نمیای بالا!
+اینجا که شبیه خوابگاه نیست
-چون خوابگاه نیست
+ها!
-بیا بالا بهت توضیح میدم
+نمیشه الان توضیح بدی
-تو از من میترسی؟ از یک آدم معروف که اینهمه طرفدار داره و اونا واسش هرکاری میکنن(اخییی خودش میدونه طرفداراش واسش هرکاری میکنن...😂)
با تردید قبول کردم
دسته چمدونم رو گرفتم و رفتم بالا
یکمی استرس داشتم ولی سعی کردم خونسرد به نظر بیام
۳.۹k
۰۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.