این روزها عجیب دلتنگ شده ام
این روزها عجیب دلتنگ شدهام
برای آن فرشی که وسط حیاط خانه مادربزرگ پهن میکردیم
و یک کاسه در دست میگرفتیم و به بهانهی شستن فرش
دو زانو بر روی فرش خیس شده و پر از کف مینشستیم
و در جهت خواب فرش کاسه را هل میدادیم...
یادش بخیر آببازی آخر فرش شستن با بچهها و بزرگترها
و فریادهای مادر :
"سرما میخوری بچه من برات لباس نیاوردم"
.
کاش میشد برگردیم به قدیمتر ها...❤
برای آن فرشی که وسط حیاط خانه مادربزرگ پهن میکردیم
و یک کاسه در دست میگرفتیم و به بهانهی شستن فرش
دو زانو بر روی فرش خیس شده و پر از کف مینشستیم
و در جهت خواب فرش کاسه را هل میدادیم...
یادش بخیر آببازی آخر فرش شستن با بچهها و بزرگترها
و فریادهای مادر :
"سرما میخوری بچه من برات لباس نیاوردم"
.
کاش میشد برگردیم به قدیمتر ها...❤
۲۹.۵k
۰۹ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.