رمان رز صورتی p2
دیگه داشتم عصبی میشدم که یکدفعه صورتشو نزدیک کرد قلبم اومد تو دهنم می تپید چرا اینجوری شدم؟ قبلا هم اینجوری شده بودم اما کِی؟ آها یادم اومد کلاس اول اما الان بهتر درکش میکردم اینکه حالم رو توصیف کنم تا حالا دلشوره داشتین؟ یه همون طور حسی ولی یجورایی انگار خوبه یجورایی حس خوبی میده
آنیا: قلدور مدرسه منم فهمیدی؟ نیاز نیس خودتو خسته کنی😜
این دختره با بقیه برام فرق داره چرا؟
شاید بخاطر اینه که هری رو زد؟
تو فکر بودم که انگشت شستشو گذاشت رو چونم قشنگ قرمزی رو تو صورتم حس کردم
آنیا: وا گوجه شدی که😁
رفت کنار منم خودمو جمع و جور کردم
دامیان: من با تو کار...
انگشتشو گذاشت رو لبم که داغ کردم
آنیا: هیسسسسسس
قلبم دیگه داشت از تو دهنم بیرون میزد که یه قدم رفتم عقب اونم دور شد و رفت سمت ناهار خوری
دامیان: چرا اینجوری شدم مننننن
داشتم به خودم فوش میدادم که جلو یه دختر قرمز شدم که یکی زد تو سرم
دامیان: هوی مگه گا...
حرفم تو دهنم خفه شد لوکاس بود
دامیان: سلام لوکاس چت بود پ؟
لوکاس: بابا این دختره باز انگار زده تو صورت یکی دیگه
چشام برق زد محشره اون دختره تکه خیلی خوشم اومد خداوکیلی
دامیان: کجا؟
لوکاس: تو سالن ناهار خوری
دامیان: آها...خب باشه بزار بخوابم
لوکاس: باشه من رفتم
لوکاس که رفت بدو رفتم سمت سالن ناهار خوری آاااااا راست میگفت یه چک زده تو گوش لئو شتتتتتتتت
آنیا: میکشمت خب؟ میکشمتتتتتتتتتت
اون دوستش بکی و مکس داشتن جلوشو میگرفتن دروغ چرا حس میکنم اگه ولش کنن واقعا میکشتش
آنیا: برو بمیر خب؟ برو بمیررررررر
دامیان: آنیا سان چی شده؟
آنیا: ها؟ آااااا راستش به بکی فوش داد
واو که رو دوستاشم غیرتیه ها؟ خوشم اومد
بکی: اصلا من باید بزنمش ب تو چه؟
آنیا بغض کرده بود واییییی چه گوگول واستا چی گفتمممممممم؟؟؟؟؟؟؟
آنیا: یعنی...هق تو....هق دوست آنیا.. هق نیستی؟
بکی: وایییی آنیا چ ربطی داشت؟ بیا بغلم خدااااا
دامیان: گریه نکن آنیا سان ما سلامتی قلدور مدرسه ایا
آنیا: قلدور مدرسم ...هق قلدور دوستام نیستم که هق....
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.