جیمین فیک زندگی پارت ۴۷#

جیمین فیک زندگی پارت ۴۷#


ویو ات
چرا احساس میکنم جیمین به اون دختره فکر میکنه. برای اینکه یکم تنها باشم رفتم بيرون عمارت و کنار میز روی صندلی نشستم تو فر و خیالاتم بودم و حواسم به اطراف نبود که با صدای جیمین به خودم اومدم

جیمین: میتونم اینجا بشینم

بهش خیره بودم زبونم نمیرخید که وابش رو بدم و فقط حرف های دیشب تو ذهنم میومد

جیمین: ات حالت خوبه
ات: اه اره من خوبم بشین
جیمین : چرا از صبح تاحالا باها حرف نزدی
ات: دلیلی نمیبینم که باهات حرف بزنم
جیمین: ات تو چت شده ؟ چون از النا حرف زدم اینجوری شدی؟
ات: نه معلومه که نه برا مهم نیست با اون دختر چه رابطه ای داری
جیمین: عزیزم من کل ۴ سال فقط به تو فکر میکردم

با حرف عزیزم بدنم لرزید که جیمین هم متوه شد ۴ سال بود که کسی به من نگفت عزیزم . جیمین هم متوجه لرزشم شد

جیمین: عزیزم
ات: بسه من عزیز تو نیستم
جیمین: تو عزیز منی چه من رو ببخشیده باشی چه نه هنوز عزیز دل منی تا ابد
ات: ببخشمت؟ واسه کدوم کارت؟
جیمین: خب من کار های زیادی کردم که قابل بخشش نیست برای تک تک اون کار ها مثل تصادفی که داشتی. ...
.
.
.
امیدوارم خوشتون بیاد و حمایت کنید.
دیدگاه ها (۱۰)

جیمین فیک زندگی پارت ۴۸#

جیمین فیک زندگی پارت ۴۹#

جیمین فیک زندگی پارت ۴۶#

جیمین فیک زندگی پارت ۴۵#

جیمین فیک زندگی پارت ۷۷#

جیمین فیک زندگی پارت ۷۰#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط