نمی دانم چرا هردم دلم ابری و طوفانی است

نمی دانم چرا هردم ، دلم ابری و طوفانی است
هزاران واژه گریان و هوای دیده بارانی است

دلم آغشته بر خون است، گمانم واژه در راه است
درون آبستن شعری ، نگاهم خیره بر ماه است

به جان آواز شیدایی به دل سازی پر از شور است
گهی بر دیده اشک است و ، گهی سرشار از نور است

گمانم موج در راه است ، ز طوفان واژه گمراه است
به جانم آتشی سوزان ، زبان با شعر همراه است

لبانم از چه می لرزند ، گلو درگیر بغض از چیست
چرا دل پر ز آشوب است ، مگر دیده به راه کیست

مرا گمگشته ای باشد ، که دل بی تاب روی او است
پری رویی ، سیه مویی ، دلم در خاک کوی اوست
دیدگاه ها (۱۸۴)

به نام خداوند عشق آفرین ،،،سلااااااااااااااااام ،،، سلاااااا...

من صبورم اما ...به خدا دست خودم نیست اگر می‌رنجم !یا اگر شاد...

تو بگو دل ! که به آهنگ دلت ساز کنم تو بگو عشق ! که من عاشقی ...

این نامــه ی غمگین برســد دست نگارمبا  اشــک  نوشتــم که بدا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط