داستانهایاخلاقی

#داستان_های_اخلاقی
#شهید_الهیار_جابری

⭕ ️حساب و کتاب

✍ یک روز با چند ورقه وارد مدرسه شد. به هر کدام از مربی‌ها یک ورقه داد که بالایش نوشته بود: 💠 «حاسبوا قبل ان تحاسبوا»(خود رامورد محاسبه قرار دهید قبل از اینکه مورد محاسبه واقع شوید).
کمی پایین‌تر اسم چند #گناه را نوشته بود و جلوی هر کدام را خالی گذاشته بود.

🔹 بعد رو کرد به مربی‌ها و گفت: «بیایید هر شب چند لحظه کارهامون رو بررسی کنیم و توی این برگه بنویسیم. ببینیم خدای نکرده چند بار #دروغ گفتیم، #غیبت چند نفر رو کردیم، #تهمت و #بدبینی داشتیم یا نه، کارهای خوبمون چقدر بوده... . آخرِ ماه با یه نگاه به این برگه، حساب کار دستمون میاد؛ می‌فهمیم چطور بنده‌ای بودیم».

📚 کتاب بحر بی ساحل، ص 96
_____________

✅ کانال نجات از گناه
https://telegram.me/joinchat/BgS9GT7uXr0EY-5TLCp9Tg
#شهدا
دیدگاه ها (۳)

🔷 ٱللَّهُ یَتَوَفَّی ٱلْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَٱلَّتِی لَ...

داستان زیبای سلام دادن به امام حسین علیه السلام... مرحوم حجت...

#داستان_های_اخلاقی#شهید_عبدالحسین_برونسی⭕ ️فرار✍ سربازیش را ...

✍ پوشش زیر آوار🔸 یک بار زمان جنگ رفتم خانه‌شان؛ درست همان زم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط