"چند پارتی¹ "
ورژن : 𝕛𝕚𝕞𝕚𝕟
ویو یونا *
یه صبح کوفتی دیگه آه چقدر این زندگی گوهه ... بلند شدم رفتم سرویس کارامو کردم آمدم موهامو فر کردم و یه تینت خوشمل زدم
رفتم صبحونه خوردم و کیفمو برداشتم و رفتم بیرون تو راه بودم که پسرای مدرسه با موتور مسخره بازی در میاوردم توله هاااا
رفتم مدرسه و یه روز عنه دیگه رو گذروندم ... داشتم برمیگشتم خونه .. که تهیونگ آمد جلوم
ته : شماره بدم پاره کنی (🤌🏻😁😂)
یونا : 👍
ته ؛ گلبم شکست
یونا : به درککک
ته : بیشعور 😑
یونا : خنده
ویو چیمین*
داشتم از یه جلسه ی کوفتی با اون مرتیکه کیم جونگ برمیگشتم ... که یه دختر به شدت خوشگل دیدم ب. بیخیال انگار فرشته بود ....
جیمین: نگه دار
بادیگارد ماشین رو نگه داشت و ماشین های پشتی هم وایستادن....
جیمین: اون دختره رو برام بیارید
بادیگاردا از ماشین های پشتی آمدن بیرون و ا/ت رو گرفتن و بیهوش کردن و تهیونگ رو کتک زدن بعدش ولش کردن
ویو یونا *
پرش به عمارت پارک *
یونا: ا. آیی اینجا کجاست
روی یه تخت باکلاس و یه اتاق بزرگ بودم وای خداایاا من مردم ... اینجا کجاست ... که یه خانومی با چنتا خدمتکار پشتش آمد تو ...
اوجوما : سلام ... ارباب گفتن این لباس رو بپوشید و برید پایین
یونا : ارباب !!؟؟
اوجوما : خانم لطفاً سوالی نکنید من حق گفتن چیزی رو ندارم
لباس رو روی تخت گذاشت و رفت ... و منو با کلییی سوال تنها گذاشت ... ارباب کیه؟! ... اینجا کجاست ؟! ... من چرا باید این لباس رو بپوشم ؟ .. اصلا چرا باید اینجا باشم ؟!
لباس رو برداشتم ... چ. چه نازه ... پوشیدمش و لباسم رو تا کردم و گذاشتم کنار و رفتم سمت در..... دستگیره رو گرفتم و بدون خبر از هیچی نفس عمیقی کشیدم ... آروم .. آروم باش دختر ... در رو باز کردم با راه روی بزرگی مواجه شدم و به سمت راه پله ها رفتم ازشون رفتم پایین ....
ادامه دارد.....
.
.
✦✩ 🍓⃟✦≼̯̮̆̑ᖲ꯭⊰공원 소녀⊱ᖱ꯭≽̯̮̆̑✦🍃⃟✩✦
.
.
امیدوارم خوشتون بیاد ♥️⃟🔗
لایک یادت نره کیوتـم ⋅♡🪐༘⋆
دوست نداری نخون گزارش نکن ಠ﹏ಠ
اینا هیچ کدوموم وجود خارجی ندارند و همش ساخته ی ذهن یک مریض احواله 🌚✨
.
.
.
شرط ها 😈
۱۰ لایک
۵ کامنت
۷۷ دنبال کننده
ادامه بدم ؟!
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.