سخت دل دادی به ما و ساده دل برداشتی

سخت دل دادی به ما و ساده دل برداشتی
دل بریدن هات حکمت داشت: دلبر داشتی

از دل من تا لب تو راه چندانی نبود
من که شعر تازه می گفتم، تو از بر داشتی

قلب من چون سکه های از رواج افتاده بود
آنچه در پیراهن من بود، باور داشتی

شر عشقت را من از شور پدر پرورده ام
قصد خون خلق را از شیر مادر داشتی

دشتی از آهو درین چشمت به قشلاق آمده
جنگلی از ببر در آن چشم دیگر داشتی

پشت پلکم زنده رودی از نفس افتاده بود
روی لب هایت گلاب ناب قمصر داشتی

خاطراتم را چه خواهی کرد؟ گیرم باد برد
بیت هایی را که از من کنج دفتر داشتی
دیدگاه ها (۵)

نمیخوام کسی عاشق من شه...بره کار من زجه زدن شه نمیخوام کسی ع...

ما می توانستیم زیباتر بمانیم ما می توانستیم عاشق تر بخوانیم ...

بی‌وفایی می‌کنی من هم تماشا می‌کنمفرصتی تازه برای گریه پیدا ...

نازنیـــــن، چشــم تمنــای مــــرا یـــادت هست؟ روز تشیـــ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط