منم چیزی برای گفتن دربارهی ماجراهای اخیر یو شوشین دار
❤: منم چیزی برای گفتن دربارهی ماجراهای اخیر یو شوشین دارم.
❤: یو شوشین واقعاً یه دختر خیلی خوبه.
من تا امروز خیلی خوششانس بودم. یو شوشین برای فیلمبرداری به مدرسهی ما اومد. بعضی وقتها توی مدرسه میدیدمش. اون همیشه پرانرژی بود و هیچوقت خسته به نظر نمیرسید. نسبت به کارش خیلی جدی بود. وقتی قبلاً بهعنوان سیاهلشکر توی سریال «مسیر بسوی موفقیت » بودم، دیدمش. حتی وقتی لازم میشد یه صحنه رو بارها تکرار کنن (چون بقیه خوب نمیگرفتن و باید دوباره میگرفتن)، اون همیشه روحیهی بالایی داشت و اصلاً تحت تأثیر قرار نمیگرفت. هر بار که جلوی دوربین میرفت، زمان خیلی سریع میگذشت. بعضی وقتها توی یکی دو برداشت کار رو جمع میکرد. خیلی بااخلاص و حرفهای بود. زیر آفتاب داغ هم بازی رو اصلاً سرسری نمیگرفت.
وقتی شوشین توی مدرسهی ما فیلمبرداری میکرد، خیلی وقتها کل گروه رو به شیرچای مهمون میکرد. اون رو پشت سکو توی زمین ورزش میذاشتن، یا گاهی زیر درخت. وقتی بعد از مدرسه رد میشدیم، تابلویی رو میدیدیم که نوشته بود «یو شوشین کل گروه رو به شیرچای مهمون کرده» و ما واقعاً تحتتأثیر بخشندگی شینشین قرار میگرفتیم. شیرچایها خیلی زیاد بودن. من و همکلاسیهام حتی آب گازداری رو که برامون گرفته بود خوردیم! خیلی خوشمزه بود. خودش امتحانش کرده بود و خوشش اومده بود، برای همین از استف خواسته بود یه عالمه بخرن و به انارهای کوچولویی که دم در مدرسه منتظرش بودن بدن. چند باری هم بارون شدیدی میاومد و دوستم دم در منتظرش بود. اون موقعها بادیگاردها و کارکنانش رو میفرستاد که بگن بارون خیلی شدیده و بهتره زود برگردیم خونه تا سرما نخوریم. قبل از اینکه شیشهی ماشین بالا بره، همیشه پنجره رو باز میکرد و بعد از کار بهمون سلام میداد! من این خوششانسی رو داشتم که بارها ببینمش. اون هیچوقت اجازه نمیداد هیچکدوم از انارهای کوچولو دست خالی برن.
و شینشین اصلاً مغرور نیست. یه بار توی راه زمین ورزش برای جشنوارهی هنری دیدمش، درست وقتی که بعد از کار داشت به ماشین برمیگشت. من اینقدر هیجانزده شدم که صداش زدم: «شینشین!» (ببخشید، اون لحظه کمتر از پنج متر باهام فاصله داشت و انقدر ذوقزده بودم که نتونستم جلوی خودمو بگیرم و صداش زدم). فکر کردم میترسه و سریع برمیگرده داخل ماشین یا ناراحت میشه. اما اینطور نشد. فقط بهم لبخند زد و نگام کرد، بدون هیچ عصبانیتی !🥹واقعاً یه دختر خیلی خیلی خوبه.
من آدمی نیستم که خوب بتونم خودمو بیان کنم، اما یو شوشین واقعاً یه آدم خیلی خوبه. امیدوارم یه روز دوباره بتونیم همدیگه رو ببینیم. دوران فیلمبرداری «مسیر بسوی موفقیت» خیلی برام خوشحالکننده بود. بیش از چهار ماه باهاش بودم و خیلی وقتها همدیگه رو میدیدیم.
❤: یو شوشین واقعاً یه دختر خیلی خوبه.
من تا امروز خیلی خوششانس بودم. یو شوشین برای فیلمبرداری به مدرسهی ما اومد. بعضی وقتها توی مدرسه میدیدمش. اون همیشه پرانرژی بود و هیچوقت خسته به نظر نمیرسید. نسبت به کارش خیلی جدی بود. وقتی قبلاً بهعنوان سیاهلشکر توی سریال «مسیر بسوی موفقیت » بودم، دیدمش. حتی وقتی لازم میشد یه صحنه رو بارها تکرار کنن (چون بقیه خوب نمیگرفتن و باید دوباره میگرفتن)، اون همیشه روحیهی بالایی داشت و اصلاً تحت تأثیر قرار نمیگرفت. هر بار که جلوی دوربین میرفت، زمان خیلی سریع میگذشت. بعضی وقتها توی یکی دو برداشت کار رو جمع میکرد. خیلی بااخلاص و حرفهای بود. زیر آفتاب داغ هم بازی رو اصلاً سرسری نمیگرفت.
وقتی شوشین توی مدرسهی ما فیلمبرداری میکرد، خیلی وقتها کل گروه رو به شیرچای مهمون میکرد. اون رو پشت سکو توی زمین ورزش میذاشتن، یا گاهی زیر درخت. وقتی بعد از مدرسه رد میشدیم، تابلویی رو میدیدیم که نوشته بود «یو شوشین کل گروه رو به شیرچای مهمون کرده» و ما واقعاً تحتتأثیر بخشندگی شینشین قرار میگرفتیم. شیرچایها خیلی زیاد بودن. من و همکلاسیهام حتی آب گازداری رو که برامون گرفته بود خوردیم! خیلی خوشمزه بود. خودش امتحانش کرده بود و خوشش اومده بود، برای همین از استف خواسته بود یه عالمه بخرن و به انارهای کوچولویی که دم در مدرسه منتظرش بودن بدن. چند باری هم بارون شدیدی میاومد و دوستم دم در منتظرش بود. اون موقعها بادیگاردها و کارکنانش رو میفرستاد که بگن بارون خیلی شدیده و بهتره زود برگردیم خونه تا سرما نخوریم. قبل از اینکه شیشهی ماشین بالا بره، همیشه پنجره رو باز میکرد و بعد از کار بهمون سلام میداد! من این خوششانسی رو داشتم که بارها ببینمش. اون هیچوقت اجازه نمیداد هیچکدوم از انارهای کوچولو دست خالی برن.
و شینشین اصلاً مغرور نیست. یه بار توی راه زمین ورزش برای جشنوارهی هنری دیدمش، درست وقتی که بعد از کار داشت به ماشین برمیگشت. من اینقدر هیجانزده شدم که صداش زدم: «شینشین!» (ببخشید، اون لحظه کمتر از پنج متر باهام فاصله داشت و انقدر ذوقزده بودم که نتونستم جلوی خودمو بگیرم و صداش زدم). فکر کردم میترسه و سریع برمیگرده داخل ماشین یا ناراحت میشه. اما اینطور نشد. فقط بهم لبخند زد و نگام کرد، بدون هیچ عصبانیتی !🥹واقعاً یه دختر خیلی خیلی خوبه.
من آدمی نیستم که خوب بتونم خودمو بیان کنم، اما یو شوشین واقعاً یه آدم خیلی خوبه. امیدوارم یه روز دوباره بتونیم همدیگه رو ببینیم. دوران فیلمبرداری «مسیر بسوی موفقیت» خیلی برام خوشحالکننده بود. بیش از چهار ماه باهاش بودم و خیلی وقتها همدیگه رو میدیدیم.
- ۱.۵k
- ۳۱ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط