اولین بارنبود...
اولین بارنبود...
این چندمین بار بود که میدیدمش!
تو کافه روبه روی یه دختره نسشته بود!
دختره میخندید!اونم ازاون لبخندای همیشگیش میزد:)
از پشت شیشه نگاشون میکردم،بغض داشتم
گریم نمیومد ولی ...
دستمو مشت کردم آوردم بالاکه با سر آستینم صورتمو پاک کنم که...
با صدای خرد شدن آینه چشامو باز کردم:))
این چندمین بار بود که میدیدمش!
تو کافه روبه روی یه دختره نسشته بود!
دختره میخندید!اونم ازاون لبخندای همیشگیش میزد:)
از پشت شیشه نگاشون میکردم،بغض داشتم
گریم نمیومد ولی ...
دستمو مشت کردم آوردم بالاکه با سر آستینم صورتمو پاک کنم که...
با صدای خرد شدن آینه چشامو باز کردم:))
۲.۶k
۰۱ آذر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.