یه روزی بطری بازی میکردیم تقریبا گمونم سال بود
یه روزی بطری بازی میکردیم تقریبا گمونم سال 91 بود
بطری به طرف من افتاد و گفتن یه ارزو بکن که قابل دسترس باشه من گفتم با زهرا دور کوهسنگی یا پارک ملت و قدم بزنیم ده سال گذشت و من هنوز م اگر ارم بپرسن همینو میگم
زهرا یه خانم با شخصیت کمال گرا و جدی بود که نزدیک ده دوازده سال پیش تو فیس بوک باهاش اشنا شدم
اول تو گروه غرب تهران بودیم بعدش ادمین خودم تو چکامه های باران شد
زهرا یجورایی قدم به قدم در مجازی با من بود از همون شعر اول
نمیشه بگمش دوست یجورایی خانواده ام بود یا نه جزئی از خود من
هر وقت خواستم راجبش بنویسم میترسیدم چون دایره لغاتم فقیر بود
زهرا جدا از جنسیت چیزی بیش از رفاقت پا به پای من تو این چند سال شعر نوشت و خوند و زحمت اکثر صفحات مجازی منو کشید تازه اومده ویسگون اما قدیمی ترین دوست من در مجازیه
روزی که امتحان زبان داشت و میخواست شهروندی هلند و بگیره و غصه داشت همه گروه غصه داشتن و هر وقت شب کریسمس از جشنهای خیابونی فیلم میذاشت همه گروه شاد
این پست اینجا شاید نتونه حق مطلب و ادعا کنه
فقط اشاره کوچکی بود به اینکه امیرعلی فراموش نکنه مدیون چه کسی های بود و هست
زهرا به خاطر تمام بودنات ممنونم
بخاطر تمام وقتای که نتونستم و فراموش کردم ازت تشکر کنم متاسفم
بهترین ادمین مجازی رفیق ده ساله ممنونم
من هنوزم نمیتونم راجب تو بنویسم
تا ابد ممنونم
شادیت کنار خانواده و پسرای خوشگلت ارزومه
......
تاب بنفشه میدهد، طُرّهی مُشکسای تو
پردهی غنچه میدَرَد، خندهی دلگشای تو
ای گل خوشنسیم من، بلبل خویش را مسوز
کز سر صِدق میکند، شب همه شب دعای تو
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قال و مَقال عالمی، میکشم از برای تو
دولت عشق بین که چون، از سر فقر و افتخار
گوشهی تاج سلطنت، میشکند گدای تو
خِرقهی زُهد و جام مِی، گرچه نه در خُور همند
این همه نقش میزنم، از جهت رضای تو
شور شراب "عشق تو"، آن نفسم رود ز سر
کاین سر پرهوس شود، خاک در سرای تو
شاهنشینِ چشم من، تکیهگه خیال توست
جای دعاست شاه من، بی تو مباد جای تو
خوش چمنیست عارضت، خاصه که در بهار حسن
حافظ خوشکلام شد مرغ سخنسرای تو
#حافظ
@neda5656
بطری به طرف من افتاد و گفتن یه ارزو بکن که قابل دسترس باشه من گفتم با زهرا دور کوهسنگی یا پارک ملت و قدم بزنیم ده سال گذشت و من هنوز م اگر ارم بپرسن همینو میگم
زهرا یه خانم با شخصیت کمال گرا و جدی بود که نزدیک ده دوازده سال پیش تو فیس بوک باهاش اشنا شدم
اول تو گروه غرب تهران بودیم بعدش ادمین خودم تو چکامه های باران شد
زهرا یجورایی قدم به قدم در مجازی با من بود از همون شعر اول
نمیشه بگمش دوست یجورایی خانواده ام بود یا نه جزئی از خود من
هر وقت خواستم راجبش بنویسم میترسیدم چون دایره لغاتم فقیر بود
زهرا جدا از جنسیت چیزی بیش از رفاقت پا به پای من تو این چند سال شعر نوشت و خوند و زحمت اکثر صفحات مجازی منو کشید تازه اومده ویسگون اما قدیمی ترین دوست من در مجازیه
روزی که امتحان زبان داشت و میخواست شهروندی هلند و بگیره و غصه داشت همه گروه غصه داشتن و هر وقت شب کریسمس از جشنهای خیابونی فیلم میذاشت همه گروه شاد
این پست اینجا شاید نتونه حق مطلب و ادعا کنه
فقط اشاره کوچکی بود به اینکه امیرعلی فراموش نکنه مدیون چه کسی های بود و هست
زهرا به خاطر تمام بودنات ممنونم
بخاطر تمام وقتای که نتونستم و فراموش کردم ازت تشکر کنم متاسفم
بهترین ادمین مجازی رفیق ده ساله ممنونم
من هنوزم نمیتونم راجب تو بنویسم
تا ابد ممنونم
شادیت کنار خانواده و پسرای خوشگلت ارزومه
......
تاب بنفشه میدهد، طُرّهی مُشکسای تو
پردهی غنچه میدَرَد، خندهی دلگشای تو
ای گل خوشنسیم من، بلبل خویش را مسوز
کز سر صِدق میکند، شب همه شب دعای تو
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قال و مَقال عالمی، میکشم از برای تو
دولت عشق بین که چون، از سر فقر و افتخار
گوشهی تاج سلطنت، میشکند گدای تو
خِرقهی زُهد و جام مِی، گرچه نه در خُور همند
این همه نقش میزنم، از جهت رضای تو
شور شراب "عشق تو"، آن نفسم رود ز سر
کاین سر پرهوس شود، خاک در سرای تو
شاهنشینِ چشم من، تکیهگه خیال توست
جای دعاست شاه من، بی تو مباد جای تو
خوش چمنیست عارضت، خاصه که در بهار حسن
حافظ خوشکلام شد مرغ سخنسرای تو
#حافظ
@neda5656
- ۵.۹k
- ۰۴ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط