شلاقی بر وجدان جامعه/ اگرنمیخونیدلایک نکنید.

میبینی آقای رنگو؟ "در هرجایی از این مملکت، خدایان عقل و الهگان آزادی، با بازه سنی ۱۳ ساله کودک گرفته تا پیرسگ‌های ۸۰ به بالا، لخت و عریان، تن فردوسی پاکزاد را در گور با شعار «زن، زندگی، آزادی» می‌لرزانند، می‌بینی. الحق که ارواح عمّه‌شان! سگ‌پدرها یک خط از حکیم خراسان نخوانده‌اند؛ چرا که به نقل از ابوالقاسم فردوسی:
«منیژه‌ منم دخت افراسیاب/ برهنه ندیده تنش آفتاب.»
از طرفی، آن‌ور دنیا ساکن و مفتخر به وطن‌دوستیشان، لاف «جانم فدای ایران» را می‌زنند و حرف از کوروش با انبوهی ریش که می‌شود، سینه آزادی اندیشه را با ریش و پشم سپر می‌کنند و موقع خرید مارک خارجی خمیر دندانشان، مایه فخر و مباهات در مقابل جاری‌شان می‌شود. جیغ می‌کشند که: «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» و پست «پندار نیک، کردار نیک» لایک می‌کنند و به پارس‌زادگی مفتخرند و احمق‌تر از آنکه بدانند کوروش کمک‌حال همسایگان زمان خود بوده و جمهوری اسلامی را دقیقا به همین کار محکوم می‌کنند.
گلو می‌درند که چی؟ که ما آریایی هستیم، عرب نمی‌پرستیم؛ ولی بشکه‌های شکم‌گنده آل‌سعود را «برادر» می‌خوانند و بوی گند تملق‌گوییشان شهر را برداشته.
دیدی آقای رنگو؟ تیر ۱۴۰۳ اسهال‌طلب‌هایمان در صف مهر شناسنامه، و تیر ۴۰۴، ۱۰ لیتری به دست در صف طلب آب بودند.
حماقت می‌کنند، رأی غلط می‌دهند و به پاس گه‌خوری، گردن جمهوری اسلامی می‌اندازند.
اینجا یک تیر در کردن و زلزله رابطه مستقیمی با گرانی بنزین و صف طویلش دارد.
هنوز جان گلوله‌های رضامیرپنج مادر به خطا بر روی پیکر “رضا جانمان” هست و کودکان در بازه ۱۰ تا ۲۰ سال، میرپنج‌زادگان را نماد عدالت و پاکی و مظلومی می‌دانند و زندان‌های ساواک تنها یک لوکیشن زیبا برای فیلم‌هایمان است، نه درس عبرت؛ با این حال باز دل کودکان ۱۳ ساله‌مان هوای انحنای دماغ محمدرضا را دارد. اینجا برخی در امتداد خاستار برابری جنسیتی کارزای امضای خدمت اجباری مونث امضا می‌کنند و وقتی حرف از عمل می‌شود از هر دختر یک فمینیست دوآتیشه در می آید که چه؟ که ناموس ندارید مگر؟ و لاف از پهلوی میزنند که جاوید شاه و سپاه دانش دخترانه اش. بسی داریم فمینست، البته از آن نژاد هایی فقط برای امار دروغ یقه ميدَرَند و وقتی حرف از معصومه آباد و زهره قاسمی میشود لال مادرزاد گوشه ای می‌تمرگند. رنگو جان ما خسته‌ایم! از تکرار روزهای بی‌برقمان، از این دایره باطل ناآگاهی و تکرار، رقص بر لبه تناقض فردوسی و آزادی تن، فاجعه‌ای به نام حافظه تاریخی ضعیف و لوکیشن فیلم‌ها، از تکرار بی‌مسئولیتی مزمن، نان به نرخ روز خوری سیاسی و اجتماعی اسهال‌طلب‌های بی‌ پدر.
پ.ن:¹ حقیقی ترین چیزی که نوشتم.
پ.ن ²: قسمتی از متن ، برگرفته از میان صحبت های فرزند شهید.
دیدگاه ها (۱۵)

و من غیرت را در (( میکشم،میکشم آن که برادرم را کشت)) خوانده ...

میگردی ببین عروض ها و قافیه ان جا بین ایهام و شک و گمان ها ...

به قول عزیزی: [مایی که عقاید ۱۴۰۰ سال قبلو به دوش میکشیم، ح...

فعال حقوق زن یا ظلم اشکار ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط