لابُد ...
لابُد ...
به نظم و ترتیبِ تنهایی بر می خورَد
اگر یک نفر می آمد و
دور از تمام دنیا، تنها بر سَرِ من خراب می شد !!؟
یک نفر که بی هوا از راه میرسید و
زندگی را در من مُهندسی می کرد و
عذرِ بی کسی های کُلنگی ام را می خواست !!؟
یک نفر که ...
چرب زبانِ عشق میشد و
از نو ... روغن کاری می کرد
لولای زنگار خوردۀ نگاهم به زندگی را ...
برای کابوس های تمام وقتم ...
زبان در می آوُرد و برای شادی هایم، دلیل ...
دست می انداخت، اشک را
و به بازی می گرفت شک را ... و
به جنونم
آنقدر مظنون می شد که
به قدرِ یک سیگار هم حتی،
از آغوشم عقب نمی نِشست ...
به کجای تقدیرِ خدا بر می خورد،
اگر یک نفر می آمد که شبیه هیچکس نبود !!؟
به نظم و ترتیبِ تنهایی بر می خورَد
اگر یک نفر می آمد و
دور از تمام دنیا، تنها بر سَرِ من خراب می شد !!؟
یک نفر که بی هوا از راه میرسید و
زندگی را در من مُهندسی می کرد و
عذرِ بی کسی های کُلنگی ام را می خواست !!؟
یک نفر که ...
چرب زبانِ عشق میشد و
از نو ... روغن کاری می کرد
لولای زنگار خوردۀ نگاهم به زندگی را ...
برای کابوس های تمام وقتم ...
زبان در می آوُرد و برای شادی هایم، دلیل ...
دست می انداخت، اشک را
و به بازی می گرفت شک را ... و
به جنونم
آنقدر مظنون می شد که
به قدرِ یک سیگار هم حتی،
از آغوشم عقب نمی نِشست ...
به کجای تقدیرِ خدا بر می خورد،
اگر یک نفر می آمد که شبیه هیچکس نبود !!؟
۱۹۴
۱۸ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.