گفته بودم بی تو می میرم ولی این بار نه

گفته بـــودم بی تو می میــرم ولی ایــن بار ، نه
گفته بـــودی عاشقـــم هستی ولی انگــار ، نه
هـــرچه گویی دوستت دارم به جز تکرار نیست
خو نمی گیــــرم به این تکــــرارِ طوطیــــوار ، نه
تا که پا بندت شَــوَم از خـــویش می رانی مـــرا
دوست دارم همدمت باشــم ولی ســــربار ، نه
دل فروشی می کنی گویا گمان کــــردی که باز
با غــــرورم می خـــــرم آن را در این بــازار ، نه
قصد رفتن کـــــرده ای تا باز هـم گویــم بمـــان
بار دیگـــر می کنــم خواهش ولی اصــــرار ، نه
گه مـرا پس می زنی ، گه باز پیشم می کشی
آنچه دستت داده ام نامش دل است افسار ، نه
می روی اما خودت هم خــــوب می دانی عزیـــز
می کنی گاهــی فــــرامـوشم ولی انکـــار ، نه
سخت می گیـری به من با اینهمه از دست تـو
می شوم دلگیـــر شایــد نازنیــن ، بیــــزار ، نه
دیدگاه ها (۱)

گاهی به آخرینپیراهنم فکر می کنمکه مرگدر آن رخ می دهد

بی تواین پنجرهء وا شده بر کوچهء باران زده رابا نگاه چه کسیدر...

باید کسی باشد در زندگی هر چند دور اما گرمای حضورش گرم کند دل...

آدمک خسته شدی از چه پریشان حالی؟ پاسی از شب که گذشته است چر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط