یک دختر و آرزوی لبخند که نیست

یک دختر و آرزوی لبخند که نیست
یک مرد پر از کوه دماوند که نیست
یک مادر گریان که به دختر می گفت:
بابای تو زنده است... هرچند که نیست

#میلاد_عرفان_پور
#از_شرم_برادرم

#شهدا
#هفته_دفاع_مقدس
#دفاع_مقدس
دیدگاه ها (۱)

در رقص گلوله، دلنشین می میرندروی هیجان سرخ مین می میرندخاکست...

آن روز در آن معرکه مجنون رقصیدبیخود شد و در کنار کارون رقصید...

آن لحظه درست در همین کاغذ سوختاز خاطـــره های آتـــشین کاغذ ...

شب بود و حضور نور در قالیچهلحظه لحظه بلند تر...قالیچهناگا...

#سر_بند_یا_زهرا#شهدا﴾﷽) ما از اَلَست طایفه‌ای سینه خسته‌ایم/...

black flower(p,286)

انسانیت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط