من صبورم اما

من صبورم اما
به خدا دست خودم نیست اگرمی رنجم

یا اگر شادی زیبای تو را
به غم غربت چشمان خودم میبندم

من صبورم اما
چه قدَر با همه ی عاشقی ام محزونم

و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ
مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم

من صبورم اما

بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم

بی دلیل از همه ی تیرگی رنگ غروب

و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند
من صبورم اما
آه ، این بغض گران
صبر چه می داند چیست

#حمید_مصدق
دیدگاه ها (۱)

هستی همواره در پی جبران نیکی های توست.هرچه ببخشی هزاران براب...

عشق ها می میرند. رنگ ها رنگ دگر می گیرند .

دکتر محمد مصدققرن ۱۹ و ۲۰ اوج استعمار و همچنین جنبش های استع...

سلام بر دوستان همیشگی. بفرمایید دمنوش با طعم هل . بهارنارنج....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط