بدان امید که بوسم رواق منظر تو
بدان امید که بوسم رواق منظر تو
نشسته ام به گدایی هنوز بر در تو
مرا که نیست ز سرمایه حاصلی جز مهر
خدا کند نشود باز مِهرم از سر تو
نگاه روزنخستینت از بهشتم بِه
امان امان زشرار نگاه آخر تو
هنوز شوق خیال تو در سرم باقیست
منم که هیچ نگنجم درون باور تو
چه روزها که بیابان وصل طی کردم
رسید صدمه به پایم ز ریگ اخگر تو
به دوش وقت سحر با حبیب می گفتم
تو را چه میشود آیم اگر به محضر تو
بگیر هاله زرخ ماه من که جان جهان
نهفته در صدف جبهه منور تو
#السلام_علیک_یا_ابا_صالح
#امام_زمان
نشسته ام به گدایی هنوز بر در تو
مرا که نیست ز سرمایه حاصلی جز مهر
خدا کند نشود باز مِهرم از سر تو
نگاه روزنخستینت از بهشتم بِه
امان امان زشرار نگاه آخر تو
هنوز شوق خیال تو در سرم باقیست
منم که هیچ نگنجم درون باور تو
چه روزها که بیابان وصل طی کردم
رسید صدمه به پایم ز ریگ اخگر تو
به دوش وقت سحر با حبیب می گفتم
تو را چه میشود آیم اگر به محضر تو
بگیر هاله زرخ ماه من که جان جهان
نهفته در صدف جبهه منور تو
#السلام_علیک_یا_ابا_صالح
#امام_زمان
۳۵۴
۳۰ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.