عبور باد از لای چتری های بلوندت را دیدم
عبور باد از لای چتری های بلوندت را دیدم
و تار مویی را که پیشانی ام را قلقلک میداد
به زیر مقنعه هدایت کردم
به استین های کوتاه مانتویت خیره شدم
و ساق دست هایم را صاف کردم
به مانتوی نازک و یقینا خنک تو فکر کردم
و چادرم را روی سر مرتب کردم
برای من همین بس بود که
راننده ی تاکسی مرا با احترام خانوم خطاب می کند
تو را خانومی!
https://soroush-app.me/channel/hejabebartar.chadoor.atresib.zebarjad
و تار مویی را که پیشانی ام را قلقلک میداد
به زیر مقنعه هدایت کردم
به استین های کوتاه مانتویت خیره شدم
و ساق دست هایم را صاف کردم
به مانتوی نازک و یقینا خنک تو فکر کردم
و چادرم را روی سر مرتب کردم
برای من همین بس بود که
راننده ی تاکسی مرا با احترام خانوم خطاب می کند
تو را خانومی!
https://soroush-app.me/channel/hejabebartar.chadoor.atresib.zebarjad
۷۰۰
۱۶ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.