حرف که می زنی

حرف که می زنی
من از هراس طوفان
زل میزنم به میز
به زیر سیگاری
به خودکار
تا باد مرا نبرد به آسمان.
لبخند که می زنی
من
-عین هالوها-
زل می زنم به دست هایت
به ساعت مچی طلایی ات
به آستین پیراهنت
تا فرو نروم در زمین
دیشب مادرم گفت تو از دیروز فرو رفته ای
در کلمه ای انگار
در عین
در شین
در قاف
در نقطه ها...
دیدگاه ها (۱۱)

خورشید را می دزدمفقط برای تو!می گذارم توی جیبمتا فردا بزنم ب...

خواب هایم بوی تن تو را می دهدنکندآن دورترهانیمه شبدر آغوشم م...

مرد ها دنیای غمگین صبورانه ای دارند. بیایید قبول کنید.مرد ها...

خواستم چند روزی نباشم.....تا شایدکسی حس کند نبودنم را تا کسی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط