حرف که می زنی
حرف که می زنی
من از هراس طوفان
زل میزنم به میز
به زیر سیگاری
به خودکار
تا باد مرا نبرد به آسمان.
لبخند که می زنی
من
-عین هالوها-
زل می زنم به دست هایت
به ساعت مچی طلایی ات
به آستین پیراهنت
تا فرو نروم در زمین
دیشب مادرم گفت تو از دیروز فرو رفته ای
در کلمه ای انگار
در عین
در شین
در قاف
در نقطه ها...
من از هراس طوفان
زل میزنم به میز
به زیر سیگاری
به خودکار
تا باد مرا نبرد به آسمان.
لبخند که می زنی
من
-عین هالوها-
زل می زنم به دست هایت
به ساعت مچی طلایی ات
به آستین پیراهنت
تا فرو نروم در زمین
دیشب مادرم گفت تو از دیروز فرو رفته ای
در کلمه ای انگار
در عین
در شین
در قاف
در نقطه ها...
- ۵.۸k
- ۱۷ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط