قول داده بودی
.
قول داده بودی
با اولین برف به خیابان برویم
و آدم برفی رویایی مان را بسازیم
امروز برف آمد
اما
چطور انتظار کسی که نیست را بکشم
هویج را در سوپ ریختم
دکمه ها را به لباسم دوختم
کلاه را بر سرم گذاشتم
دوتکه چوب را در شومینه انداختم
قدری برف برداشتم
, سردی روز قرار
را حس کردم و
در حسرت دستان گرمت سوختم...
قول داده بودی
با اولین برف به خیابان برویم
و آدم برفی رویایی مان را بسازیم
امروز برف آمد
اما
چطور انتظار کسی که نیست را بکشم
هویج را در سوپ ریختم
دکمه ها را به لباسم دوختم
کلاه را بر سرم گذاشتم
دوتکه چوب را در شومینه انداختم
قدری برف برداشتم
, سردی روز قرار
را حس کردم و
در حسرت دستان گرمت سوختم...
- ۱.۹k
- ۱۳ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط