قلب من از سادگی هایش پریشان گشته است
قلب من از سادگی هایش؛ پریشان گشته است..
از محبتهای بیجایش، پشیمان گشته است..
حق نیکی بر عزیزان، پاسخش کین و جفاست؟!
مٍهر ما اکنون ولی چاقوی؛ زنجان گشته است..
از که نالم... از رفیقان؟!... ای عجب...
دشمنی هاشان دگر چون؛ تیغ برّان گشته است..
حال مردم بس عجیب است؛ در میان روزگار..
خیر و شر در دیدشان ؛گویی که یکسان گشته است..
زخمهای قلب من را؛ مرهمی لازم، ولی..
حرفهای مردمان چونان؛ نمکدان گشته است..
خیسیٍ چشمان من ؛تقصیر بیگانه نبود..
از جفای نارفیقان؛ دیده گریان گشته است..
م مثل مریم
از محبتهای بیجایش، پشیمان گشته است..
حق نیکی بر عزیزان، پاسخش کین و جفاست؟!
مٍهر ما اکنون ولی چاقوی؛ زنجان گشته است..
از که نالم... از رفیقان؟!... ای عجب...
دشمنی هاشان دگر چون؛ تیغ برّان گشته است..
حال مردم بس عجیب است؛ در میان روزگار..
خیر و شر در دیدشان ؛گویی که یکسان گشته است..
زخمهای قلب من را؛ مرهمی لازم، ولی..
حرفهای مردمان چونان؛ نمکدان گشته است..
خیسیٍ چشمان من ؛تقصیر بیگانه نبود..
از جفای نارفیقان؛ دیده گریان گشته است..
م مثل مریم
- ۲.۷k
- ۱۳ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۴۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط