آذر است دیگر

آذر است دیگر...
به بیرحم ترین شکلِ ممکن پاک کنش را برداشته،آبانی که روزی عاشق یکدیگر بودند،خنده ها و گریه هایشان را...
و هرچیز قبلِ خودش را پاک کرده...
حواسش نیست قرار بود در کنارِ آبان بهترین و زیباترین پاییز را هدیه دهند
برف راه انداخته،کولاک کرده...
اصلا انگار پاییز برای این دو،فصلِ عشاق نام گرفت
مهر آمدو
در دل آبانُ آذر نشست
تا سفت یکدیگر را بغل بگیرند
تا این آغوش امن ترین جایِ زمین شود...
اما حالا که دیگر آبان افسرده و سرد شده،
آذر برفیست
پاییز فصله اشک
دلتنگی وتنهاییست...
اما آبان هنوزم هم میگوید
من از تو بزرگترم کوچکِ مهربانه من
بدو و درآغوشم جا شو
که لجبازی هایت را هم دوست دارم... آذر است دیگر...
لجبازِ دوست داشتنیه آبان
که نه برایش تکرار میشود،نه تکراری
و
هنوز نمیخواهد بفهمد خودش به فجیح ترین شکل ممکن پاک شده
و آذر هم جای دیگریست
جایِ
هردویشان
برایش
میمیرد...
دیدگاه ها (۶)

"چقدر خوب شد زن شدیم!کمد و اتاقمان را به هم می‌ریزیم و همه ...

صبح یعنیسلام به خداوند پاکسلام به تو دوست منوسلام به هوایی ک...

خستیگارو توو تنت موندگار نکن. خستگیا جمع میشن دور هم، انباشت...

همدیگر را پیر نکنیمباور کنید هرکس‌ درد خودش را دارد،دغدغه‌ و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط