کیخسرو شاه کیانی ایران
نام: #کی_خسرو
نام پدر: سیاوش
نام مادر: فرنگیس
نام نیا: #کیکاووس
سلسله: #کیانی
#کیخسرو به عنوان یکی از آرمانی ترین پادشاهان شاهنامه مد نظر است و می توان وی را بعد از #جمشید و فریدون از پادشاهان محبوب شاهنامه دانست. کیخسرو تورانیان را شکست سختی داد و به حملات آنان پایان بخشید.
این پادشاه در آثار ادبی و هنری ایرانیان نمود فراوانی داشته است. سعدی در آثار ارزشمند خود یعنی گلستان، می گوید:
و بر تاج کیخسرو نوشته بود:
چه سالهای فراوان و عمر های دراز
که خلق بر سر ما بر زمین بخواهد رفت
چنانکه دست به دست آمده است ملک به ما
به دست های دگر همچنین بخواهد رفت
#کیخسرو پس از شصت سال پادشاهی دل از جهان بر میکند و از #خداوند میخواهد که او را به سوی خود باز خواند. بعد از مدتی، #سروش در خواب بدو نمایان میگردد و به او مژده میدهد که آرزوی او پذیرفته گشت. کیخسرو چون از خواب بر میخیزد، پس از اندرز کردن بزرگان دربار و اشراف، #کی_لهراسب را به جانشینی خود بر میگزیند و با عده ای از بزرگان به کوه میرود تا باقی مانده عمرش با در عبادت #پروردگار باشد.
بر اساس شاهنامه فردوسی، کیخسرو هنگام رفتن خود چنین میاندیشد:
بر این گونه تا سالیان گشت شصت / جهان شد همه شاه را زیر دست
و
پر اندیشه شد مایه ور جان شاه / از آن رفتن کار و آن دستگاه
همی گفت: هرجا از آباد بوم / ز هند و ز چین اندرون تا به روم
هم از خاوران تا در باختر / ز کوه و بیابان و از خشک و تر
سراسر ز بدخواه کردم تهی / مرا گشت فرمان و گاه مهی
جهان از بداندیش بی بیم گشت / فراوان مرا روز بر سر گذشت
ز یزدان همه آرزو یافتم / وگر دل همی سوی کین تافتم
و سپس از هراس خود سخن میگوید:
روانم نباید که آرد منی / بداندیشی و کیش آهرمنی
شوم بدکنش همچو ضحاک و جم / که با تور و سلم اندر آمد به زَم…
به یزدان شوم یک زمان ناسپاس / به روشن روان اندر آرم هراس
ز من بگسلد فرّه ایزدی / گرایم به کژی و راه بدی
از آن پس بر آن تیرگی بگذرم / به خاک اندر آید سر و افسرم
به گیتی بماند زمن نامِ بد / همان پیش یزدان سرانجامِ بد
تبه گردد این گوشت و رنگ رخان / بریزد به خاک اندرون استخوان
هنر کم شود، ناسپاسی به جای / روان تیره ماند به دیگر سرای
گرفته کسی تاج و تخت مرا / به پای اندر آورده بخت مرا
ز من مانده نام بدی یادگار / گل رنج های کهن گشته خار
من اکنون چو کین پدر خواستم / جهانی به خوبی بیاراستم
بکشتم کسی را که بایست کشت / که بُد کژ و با راه #یزدان درشت
به آباد و ویران درختی نماند / که منشور بخت مرا برنخواند
و گفت: پادشاه و آفریدگار آسمان و زمین (خداوند) ، هر که را در زمین خدایگانی(پادشاهی) داد ، سزاوار است آن کس را که فرمان خدای تعالی نگاه دارد و آن کند در میان خلق که او فرموده است و عدل و انصاف نگاه دارد و هرکار که فرماید ، باستحقاق فرماید و بداند که مدار پادشاه و رعیت و صلاح دین و دنیا به مال است . و ایزد تعالی مال را آلت زندگانی و مرگ بندگان گردانیده است و چشمه و کانی که ازو مال بدست آید ، عمارت است یعنی اگر صلاح دین و دنیای خود و رعیت می خواهی ، در آبادانی کوش و عدل نگاه دار .
و کی خسرو ناپدید شد.
#تاریخ_اصیل_ایران_زمین #تاریخ_حقیقی #تاریخ_کهن
نام پدر: سیاوش
نام مادر: فرنگیس
نام نیا: #کیکاووس
سلسله: #کیانی
#کیخسرو به عنوان یکی از آرمانی ترین پادشاهان شاهنامه مد نظر است و می توان وی را بعد از #جمشید و فریدون از پادشاهان محبوب شاهنامه دانست. کیخسرو تورانیان را شکست سختی داد و به حملات آنان پایان بخشید.
این پادشاه در آثار ادبی و هنری ایرانیان نمود فراوانی داشته است. سعدی در آثار ارزشمند خود یعنی گلستان، می گوید:
و بر تاج کیخسرو نوشته بود:
چه سالهای فراوان و عمر های دراز
که خلق بر سر ما بر زمین بخواهد رفت
چنانکه دست به دست آمده است ملک به ما
به دست های دگر همچنین بخواهد رفت
#کیخسرو پس از شصت سال پادشاهی دل از جهان بر میکند و از #خداوند میخواهد که او را به سوی خود باز خواند. بعد از مدتی، #سروش در خواب بدو نمایان میگردد و به او مژده میدهد که آرزوی او پذیرفته گشت. کیخسرو چون از خواب بر میخیزد، پس از اندرز کردن بزرگان دربار و اشراف، #کی_لهراسب را به جانشینی خود بر میگزیند و با عده ای از بزرگان به کوه میرود تا باقی مانده عمرش با در عبادت #پروردگار باشد.
بر اساس شاهنامه فردوسی، کیخسرو هنگام رفتن خود چنین میاندیشد:
بر این گونه تا سالیان گشت شصت / جهان شد همه شاه را زیر دست
و
پر اندیشه شد مایه ور جان شاه / از آن رفتن کار و آن دستگاه
همی گفت: هرجا از آباد بوم / ز هند و ز چین اندرون تا به روم
هم از خاوران تا در باختر / ز کوه و بیابان و از خشک و تر
سراسر ز بدخواه کردم تهی / مرا گشت فرمان و گاه مهی
جهان از بداندیش بی بیم گشت / فراوان مرا روز بر سر گذشت
ز یزدان همه آرزو یافتم / وگر دل همی سوی کین تافتم
و سپس از هراس خود سخن میگوید:
روانم نباید که آرد منی / بداندیشی و کیش آهرمنی
شوم بدکنش همچو ضحاک و جم / که با تور و سلم اندر آمد به زَم…
به یزدان شوم یک زمان ناسپاس / به روشن روان اندر آرم هراس
ز من بگسلد فرّه ایزدی / گرایم به کژی و راه بدی
از آن پس بر آن تیرگی بگذرم / به خاک اندر آید سر و افسرم
به گیتی بماند زمن نامِ بد / همان پیش یزدان سرانجامِ بد
تبه گردد این گوشت و رنگ رخان / بریزد به خاک اندرون استخوان
هنر کم شود، ناسپاسی به جای / روان تیره ماند به دیگر سرای
گرفته کسی تاج و تخت مرا / به پای اندر آورده بخت مرا
ز من مانده نام بدی یادگار / گل رنج های کهن گشته خار
من اکنون چو کین پدر خواستم / جهانی به خوبی بیاراستم
بکشتم کسی را که بایست کشت / که بُد کژ و با راه #یزدان درشت
به آباد و ویران درختی نماند / که منشور بخت مرا برنخواند
و گفت: پادشاه و آفریدگار آسمان و زمین (خداوند) ، هر که را در زمین خدایگانی(پادشاهی) داد ، سزاوار است آن کس را که فرمان خدای تعالی نگاه دارد و آن کند در میان خلق که او فرموده است و عدل و انصاف نگاه دارد و هرکار که فرماید ، باستحقاق فرماید و بداند که مدار پادشاه و رعیت و صلاح دین و دنیا به مال است . و ایزد تعالی مال را آلت زندگانی و مرگ بندگان گردانیده است و چشمه و کانی که ازو مال بدست آید ، عمارت است یعنی اگر صلاح دین و دنیای خود و رعیت می خواهی ، در آبادانی کوش و عدل نگاه دار .
و کی خسرو ناپدید شد.
#تاریخ_اصیل_ایران_زمین #تاریخ_حقیقی #تاریخ_کهن
۳.۱k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.