یک روز به خانه برمیگردی
*
یک روز به خانه برمیگردی
در حالی که خودت را
در خانه ی مردی که دوستت ندارد
جا گذاشته ای...
*
فراموش کرده ای چطور باید گریه کنی،
دست هایت را گشوده ای
تا کسی که نیست را در آغوش بکشی!
آینه ها تو را انکار میکنند
و فکر میکنی به اینکه
دلت بیشتر از هر کسی
برای خودت تنگ می شود...
*
چیزی جز نفس کشیدن برایت نمانده است
هربار که
عطری آشنا...
جنازه ای را از زیر خرابه های خاطراتت بیرون میکشد،
تو لبخند میزنی،
و میدانی...
زنی که دست به قتل عام موهایش زده
چیزی برای از دست دادن
ندارد
یک روز به خانه برمیگردی
در حالی که خودت را
در خانه ی مردی که دوستت ندارد
جا گذاشته ای...
*
فراموش کرده ای چطور باید گریه کنی،
دست هایت را گشوده ای
تا کسی که نیست را در آغوش بکشی!
آینه ها تو را انکار میکنند
و فکر میکنی به اینکه
دلت بیشتر از هر کسی
برای خودت تنگ می شود...
*
چیزی جز نفس کشیدن برایت نمانده است
هربار که
عطری آشنا...
جنازه ای را از زیر خرابه های خاطراتت بیرون میکشد،
تو لبخند میزنی،
و میدانی...
زنی که دست به قتل عام موهایش زده
چیزی برای از دست دادن
ندارد
- ۳.۴k
- ۱۲ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط