پارت دهم

پارت دهم🖤🍷✨️
(به حاشیه و کنار سواحل یوکوهاما نزدیک میشن°)
دازای: اونجارو ببین چویا اون همون پل بزرگیه که یه راه مخفی به مخفیگاه یوسامورو داره.
چویا: حالا از چه راهی وارد مخفیگاه بشیم؟
به نظر من بزنیم کلشونو دربه داغون کنیم ها!
دازای: کاری که تو فکرمه یه چیز تو همین مایه هاست.
(به زیر پل نزدیک میشن°
چند تا معمور همراه با فرمانشون در حالی که با همون شمشیرای خاص و بلند مسلحن در حاله نگهبانی از پرتال میبینن.
دازای اروم زیر گوش چویا یه چیزی زمزمه میکنه°
بعد میره جلو و یه گوشه قایم میشه و به چویا علامت میده°
اسلحشو در میاره و خشابشو خالی میکنه و گلوله هاشو به سمت هوا پرت میکنه°
همین لحظه چویا تو سریع ترین حالت ممکن به سمت گلوله ها میدوعه و میپره°
سربازا تا میخان شمشیرشونو از غلاف در بیارن چویا با جاذبه گلوله ها رو کنترل میکنه و با سرعت به سر همشون شلیک میکنه و همه در عرض یه سانیه میمیرن و روی زمین میوفتن°)
دازای: کارت بد نبود.
چویا: توقع دیگه ای داشتی
(به سمت پرتال میرن°
یه پرتال سفید رنگ باحاله های آبی و اندازه نسبتاً بزرگ میبینن°)
چویا: این همون پرتاله؟
دازای: اره فکر کنم.
(دازای یه نفس عمیق میکشه و میگه°)
دازای: بزن بریم.
دیدگاه ها (۹)

۱=ببین موهبتشون اینه که به هر موهبت داری دست بزنن موهبتشو تق...

۱=لطف داری عزیزه دلم💖✨️✨️۲=البته به زودی ✨️✨️✨️

وضعیت من در این چند روز به روایت تصویر:)

1= اممم چویا تویی؟🤨ولی تو که منو داری پس این..... جوابم واضح...

دنیای دیگر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط