فیک
فیک:
The girl I bon’t like
پارت21:
سانهی:
و از اتاق رفت بیرون.... منم بعد ی ساعت فهمیدمـ تازه الان ساعت 8 عه پس میتونم برای فرار راه پیدا کنمـ... دیویدمـ از اتاق رفتم بیرون این ک یه خونه اپارتمانیه نگاهه در خونه ی بزرگ و شیک کردمـ.... قفل بود رفتمـ سکت پنجره ی بزرگی توی سالنه خونه عه پنجره عه کل دیوار رو گرفته بود اینکه اصن در نداشت.... ای خدا دیویم ت اتاقی ک بودمـ اونمـ ی پنجره ی بزرگ داشتـــ اونم در نداشت 4 تا اتاق بود همشون همینطور یهو یاد حموم خونه افتادمـ رفتمـ اینمـ ک پنجرش اندازه کلمه از توشمـ رد نمیشمـ یهو نگاه دریچه ی کلر کردمـ....
الان 2 ساعته دارم از تو کانالـ کلـر رد میشدمـ اما... نتونستمـ از کانال کلـر خونهـ ی شوگـا رد شمـ ازبسـ بزرگهـ 😐
یهو صدای در اومد شوگا بود...اومد ت خونه منوصدا میزد... باورم نمیشد اون حتی اسمم نمیدونستـ... صدا میزد:
_دختره ی بی ادب کدومـ گوری هستی؟؟؟؟
منم از ترس اینکه بفهمه من تو کانال کلرمـ همونجا نشسته بودمـ.... و جلوی دهنمو گرفتهـ بودمـ... اومد ت اتاق من از ت کانال کلر اتاق رفتمـ و دیدمـ و گفت:
_تکون بخوری امشب ب عنوان ی دختر نیستیـ... از ترس تند تند ب راهم ادامه دادم ت کانال کلر همسایع بودمـ رسیدم ب دریچه ارومـ بازش کردمـ ک با صورتـ شوگا مواجه شدمـ.... ی پوزخندی زد و یقه لباسمو کشید انداختتم پایینـ.... وبا موهام برمداشت و از خونه همسایه رفت بیرون داشتم گریه میکردم و میگفتم:
+توروخدا نکنـ... بذار برمــــــــــــــــ.... تورو خدا.....
_دهنتو ببند عوضی....
... در خونه رو باز کرد و پرتمـ کرد ت خونه و اومد سمتمـ منم عقب عقب میرفتمـ....
جونا:
ظهر بود هنوز داشتیمـ دنبال سانهی میگشتیمـ... کل سئثل رو گشتیمـ اما بازمـ.... رزان با اون عصاش نگو ک چق خنده دار شده بود.... اصن برای جون پسرا خوب نبود ول بچرخن ت سئول اما ما بهسون گفتیمـ ک نمیخوامـ از صبح جین 700 بار قشنگ زنگ زده بود ب شوگا یا حتی ب کمپانی هم رفتن.... اما اونجا همـ نبود ب خونش رفتیم نبود بعد توی ی پارکـ نگه داستن وای رزا داشت لنگون لنگون میزد بیچارهـ چیکار میتونستـ بکنهـ... اخه با این پاش.... نشست روی ی صندلی گفت:
_دیگه کجا؟؟ ... دیگه کجا....؟؟؟ اخه همش تقصیر منـ بود.... اگه اونروز من دنبالتون ندویده بودم. هیچی نمیشد...
اچا اروم بغلشـ کرد و:
_هیچی تقصیر تو نیست....
رز_چرا هس...
می چا _نیس....
رز_هس....
سانا_نیس...
رز_هس....
نامجون _نیس...
_هس....
جین با ی لبخنده اروم کننده _نبس...
_هس...
جیمین _نیس....
با چشمای اشکی نگاش کرد و گفت _هس....
تهیونگـ _نیس
_هس....
کوک _نیستـ....
_هس هس هس هس هس هس هس هس هس هس هس هســــــــــــــــــــــــ.......
همه با جیغ _نـــــــــــــــــــیستـــــــــ.....
The girl I bon’t like
پارت21:
سانهی:
و از اتاق رفت بیرون.... منم بعد ی ساعت فهمیدمـ تازه الان ساعت 8 عه پس میتونم برای فرار راه پیدا کنمـ... دیویدمـ از اتاق رفتم بیرون این ک یه خونه اپارتمانیه نگاهه در خونه ی بزرگ و شیک کردمـ.... قفل بود رفتمـ سکت پنجره ی بزرگی توی سالنه خونه عه پنجره عه کل دیوار رو گرفته بود اینکه اصن در نداشت.... ای خدا دیویم ت اتاقی ک بودمـ اونمـ ی پنجره ی بزرگ داشتـــ اونم در نداشت 4 تا اتاق بود همشون همینطور یهو یاد حموم خونه افتادمـ رفتمـ اینمـ ک پنجرش اندازه کلمه از توشمـ رد نمیشمـ یهو نگاه دریچه ی کلر کردمـ....
الان 2 ساعته دارم از تو کانالـ کلـر رد میشدمـ اما... نتونستمـ از کانال کلـر خونهـ ی شوگـا رد شمـ ازبسـ بزرگهـ 😐
یهو صدای در اومد شوگا بود...اومد ت خونه منوصدا میزد... باورم نمیشد اون حتی اسمم نمیدونستـ... صدا میزد:
_دختره ی بی ادب کدومـ گوری هستی؟؟؟؟
منم از ترس اینکه بفهمه من تو کانال کلرمـ همونجا نشسته بودمـ.... و جلوی دهنمو گرفتهـ بودمـ... اومد ت اتاق من از ت کانال کلر اتاق رفتمـ و دیدمـ و گفت:
_تکون بخوری امشب ب عنوان ی دختر نیستیـ... از ترس تند تند ب راهم ادامه دادم ت کانال کلر همسایع بودمـ رسیدم ب دریچه ارومـ بازش کردمـ ک با صورتـ شوگا مواجه شدمـ.... ی پوزخندی زد و یقه لباسمو کشید انداختتم پایینـ.... وبا موهام برمداشت و از خونه همسایه رفت بیرون داشتم گریه میکردم و میگفتم:
+توروخدا نکنـ... بذار برمــــــــــــــــ.... تورو خدا.....
_دهنتو ببند عوضی....
... در خونه رو باز کرد و پرتمـ کرد ت خونه و اومد سمتمـ منم عقب عقب میرفتمـ....
جونا:
ظهر بود هنوز داشتیمـ دنبال سانهی میگشتیمـ... کل سئثل رو گشتیمـ اما بازمـ.... رزان با اون عصاش نگو ک چق خنده دار شده بود.... اصن برای جون پسرا خوب نبود ول بچرخن ت سئول اما ما بهسون گفتیمـ ک نمیخوامـ از صبح جین 700 بار قشنگ زنگ زده بود ب شوگا یا حتی ب کمپانی هم رفتن.... اما اونجا همـ نبود ب خونش رفتیم نبود بعد توی ی پارکـ نگه داستن وای رزا داشت لنگون لنگون میزد بیچارهـ چیکار میتونستـ بکنهـ... اخه با این پاش.... نشست روی ی صندلی گفت:
_دیگه کجا؟؟ ... دیگه کجا....؟؟؟ اخه همش تقصیر منـ بود.... اگه اونروز من دنبالتون ندویده بودم. هیچی نمیشد...
اچا اروم بغلشـ کرد و:
_هیچی تقصیر تو نیست....
رز_چرا هس...
می چا _نیس....
رز_هس....
سانا_نیس...
رز_هس....
نامجون _نیس...
_هس....
جین با ی لبخنده اروم کننده _نبس...
_هس...
جیمین _نیس....
با چشمای اشکی نگاش کرد و گفت _هس....
تهیونگـ _نیس
_هس....
کوک _نیستـ....
_هس هس هس هس هس هس هس هس هس هس هس هســــــــــــــــــــــــ.......
همه با جیغ _نـــــــــــــــــــیستـــــــــ.....
- ۱۰.۶k
- ۲۰ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط