دائما از بی کسی های دلم غم خورده ام
دائما از بی کسی های دلم غم خورده ام
خنجر ازدست عزیزان جای مرهم خورده ام
بسکه درجمع عزیزان کینه ورزی دیده ام
حس وحالم را ببینی گوییا سَم خورده ام
غیرت و مردانگی از بین مردم رفته است
تیغ زهرآگین نامردی دمادم خورده ام
عادت هرروزه ام رنجیدن از دست همه
غصه هایم را سر ساعت منظم خورده ام
مثل یک آیینه ای بودم برایش مدتی
فکر او راکه نمیکردم،از او هم خورده ام
چون غریب افتاده ای در اجتماع کوفیان
زخم بسیار تنم را از محرّم خورده ام
هر کجا مهمان قلبی میشدم از سفره اش
لقمه های غصه را با طعم ماتم خورده ام
هرکسی را که عذابم داده نفرین میکنم
من همیشه خنجراز دست عزیزم خورده ام
هرچه آتش بر وجودم را خودی برمن زده
آتشی سوزنده چون سوز جهنم خورده ام
ترکتان میگویم و از جمعتان کم میشوم
هر غمی را که برایم شد فراهم خورده ام
خنجر ازدست عزیزان جای مرهم خورده ام
بسکه درجمع عزیزان کینه ورزی دیده ام
حس وحالم را ببینی گوییا سَم خورده ام
غیرت و مردانگی از بین مردم رفته است
تیغ زهرآگین نامردی دمادم خورده ام
عادت هرروزه ام رنجیدن از دست همه
غصه هایم را سر ساعت منظم خورده ام
مثل یک آیینه ای بودم برایش مدتی
فکر او راکه نمیکردم،از او هم خورده ام
چون غریب افتاده ای در اجتماع کوفیان
زخم بسیار تنم را از محرّم خورده ام
هر کجا مهمان قلبی میشدم از سفره اش
لقمه های غصه را با طعم ماتم خورده ام
هرکسی را که عذابم داده نفرین میکنم
من همیشه خنجراز دست عزیزم خورده ام
هرچه آتش بر وجودم را خودی برمن زده
آتشی سوزنده چون سوز جهنم خورده ام
ترکتان میگویم و از جمعتان کم میشوم
هر غمی را که برایم شد فراهم خورده ام
۱.۲k
۱۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.