روزی مجنونی از سجاده شخصی عبور می کرد ....
روزی مجنونی از سجاده شخصی عبور می کرد ....
مرد نماز را شکست و گفت :
مردک ! در حال راز و نیاز با خدا بودم؛
تو چگونه این رشته را بریدی؟
مجنون لبخندی زد و گفت :
عاشق بنده ای هستم و تو را ندیدم
و تو عاشق خدایی و مرا دیدی ؟؟🍃
#قاسم_بن_الحسن
#قهرمان_ایرانی
╭🦋✨
╰┈➤ @hero_ir0120
مرد نماز را شکست و گفت :
مردک ! در حال راز و نیاز با خدا بودم؛
تو چگونه این رشته را بریدی؟
مجنون لبخندی زد و گفت :
عاشق بنده ای هستم و تو را ندیدم
و تو عاشق خدایی و مرا دیدی ؟؟🍃
#قاسم_بن_الحسن
#قهرمان_ایرانی
╭🦋✨
╰┈➤ @hero_ir0120
۱.۷k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.