> < A captive of his group > <
>_< A captive of his group >_<
part۷
=چیشده ترسیدی
¥چرا باید بترسم؟
=عوم خوبه... خب دیگه بریم
¥عوم
ماشین رو روشن کردم تو راه تهیونگ حتی یک کلمه هم حرف نزد و ب بیرون نگاه میکرد انگار ک ی چیزی فکرشو مشغول کرده بود
سرمو برگردوندم و ب جلو نگاه کردم و گفتم: چیزی شده؟ چرا تو فکری؟
=عوم هیچی...
بهش نگاه کردم ک دوباره لب زد: ب نظرت اون روز ک پشته شرکت پارک بودیم اونا کی بودن بنظرت یکی از ار کنا بودن؟
¥نظری ندارن
=اها داشتبم میومدیم گفتی میخوای ی چیزی درموردش بهم بگی چی بود؟
¥خب پدرم با شذکت پارک قرار داد بستن اینجوری راحت میتونی پیداشون کنی
=اها خوبه
ا/ت ویو
داشتم اون قرار داد رو میخوندم قرار داد با شرکت جئون قرار داد رو خوندم و امضا کردم
و ب اتاق کار پدر رفتم تا هم قرار داد رو بدم هم ک بگم خستم و میتونم برم یا ن
و خیلی غیره منتظره بودک پدر موافقت کرد ب سمت پارکینگ شرکت رفتم و سوار ماشینم شدم تو راه همچنان ب فکره اون زنه بودم
یعنی چ اتفاقی افتاد چی شده بود
همینجور ک تو فکر بودم ب خونه رسیدم درو باز کردم و ب طرف اتاقم حرکت کردم
.
.
.
.
.
.
بقیش بعده ۱۰ لایک و ۶فالور
part۷
=چیشده ترسیدی
¥چرا باید بترسم؟
=عوم خوبه... خب دیگه بریم
¥عوم
ماشین رو روشن کردم تو راه تهیونگ حتی یک کلمه هم حرف نزد و ب بیرون نگاه میکرد انگار ک ی چیزی فکرشو مشغول کرده بود
سرمو برگردوندم و ب جلو نگاه کردم و گفتم: چیزی شده؟ چرا تو فکری؟
=عوم هیچی...
بهش نگاه کردم ک دوباره لب زد: ب نظرت اون روز ک پشته شرکت پارک بودیم اونا کی بودن بنظرت یکی از ار کنا بودن؟
¥نظری ندارن
=اها داشتبم میومدیم گفتی میخوای ی چیزی درموردش بهم بگی چی بود؟
¥خب پدرم با شذکت پارک قرار داد بستن اینجوری راحت میتونی پیداشون کنی
=اها خوبه
ا/ت ویو
داشتم اون قرار داد رو میخوندم قرار داد با شرکت جئون قرار داد رو خوندم و امضا کردم
و ب اتاق کار پدر رفتم تا هم قرار داد رو بدم هم ک بگم خستم و میتونم برم یا ن
و خیلی غیره منتظره بودک پدر موافقت کرد ب سمت پارکینگ شرکت رفتم و سوار ماشینم شدم تو راه همچنان ب فکره اون زنه بودم
یعنی چ اتفاقی افتاد چی شده بود
همینجور ک تو فکر بودم ب خونه رسیدم درو باز کردم و ب طرف اتاقم حرکت کردم
.
.
.
.
.
.
بقیش بعده ۱۰ لایک و ۶فالور
۱۴.۲k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.