حضرت ابوالفضل علیه السلام
حکایت ارادت حضرت ابوالفضل به امام حسین علیه السلام در واقعه کربلا
امام حسین (ع) فرمود اینها فقط به من کار دارند و اگر مرا بکشند ، به هیچ کس دیگری کار ندارند. وقتی که شمربن ذی الجوشن می خواست از کوفه به طرف کربلا حرکت کند ، یکی از حضاری که در آنجا بود ، به ابن زیاد اظهار کرد که بعضی از خویشاوندان مادری ما همراه حسین بن علی هستند ، خواهش می کنم امان نامه ای برای آنها بنویس. ابن زیاد هم نوشت. شمر در یک فاصله دور ، از قبیله ای بود که قبیله ام البنین با آنها نسبت داشتند. این پیام را در عصر تاسوعا شخص او آورد. این مرد پلید آمد کنار خیمه حسین بن علی علیه السلام و فریادش را بلند کرد : این بنوا اختنا (مقتل الحسین مقرم ص 252 و بحارالانوار ج 44 ص 391 و اللهوف ص 37) خواهرزادگان ما کجا هستند؟ ابوالفضل علیه السلام در حضور اباعبدالله علیه السلام نشسته بود ، برادرانش همه آنجا بودند ، یک کلمه جواب ندادند تا امام فرمود : «اجیبوه و ان کان فاسقا» (همان مأخذ) جوابش را بدهید هر چند آدم فاسقی است.
آقا که اجازه داد ، جواب دادند. گفتند : ما تقول ، چه می گوئی؟ مژده ای برای شما آورده ام ، بشارتی برای شما آورده ام. برای شما از امیرعبیدالله امان آورده ام ، شما آزادید ، اگر الان بروید ، جان بسلامت می برید. گفتند خدا ترا لعنت کند و امیرت ابن زیاد و آن امان نامه ای که آورده ای. ما امام خودمان ، برادر خودمان را رها کنیم به موجب اینکه تامین داریم؟! در شب عاشورا ، اول کسی که اعلام یاری نسبت به اباعبدالله کرد ، برادر رشیدش ابوالفضل بود. بگذریم از آن مبالغات احمقانه ای که می کنند ، ولی آنچه که در تاریخ مسلم است ، این است که ابوالفضل بسیار رشید ، بسیار شجاع ، بسیار دلیر ، بلند و خوشرو و زیبا بود.
امام حسین (ع) فرمود اینها فقط به من کار دارند و اگر مرا بکشند ، به هیچ کس دیگری کار ندارند. وقتی که شمربن ذی الجوشن می خواست از کوفه به طرف کربلا حرکت کند ، یکی از حضاری که در آنجا بود ، به ابن زیاد اظهار کرد که بعضی از خویشاوندان مادری ما همراه حسین بن علی هستند ، خواهش می کنم امان نامه ای برای آنها بنویس. ابن زیاد هم نوشت. شمر در یک فاصله دور ، از قبیله ای بود که قبیله ام البنین با آنها نسبت داشتند. این پیام را در عصر تاسوعا شخص او آورد. این مرد پلید آمد کنار خیمه حسین بن علی علیه السلام و فریادش را بلند کرد : این بنوا اختنا (مقتل الحسین مقرم ص 252 و بحارالانوار ج 44 ص 391 و اللهوف ص 37) خواهرزادگان ما کجا هستند؟ ابوالفضل علیه السلام در حضور اباعبدالله علیه السلام نشسته بود ، برادرانش همه آنجا بودند ، یک کلمه جواب ندادند تا امام فرمود : «اجیبوه و ان کان فاسقا» (همان مأخذ) جوابش را بدهید هر چند آدم فاسقی است.
آقا که اجازه داد ، جواب دادند. گفتند : ما تقول ، چه می گوئی؟ مژده ای برای شما آورده ام ، بشارتی برای شما آورده ام. برای شما از امیرعبیدالله امان آورده ام ، شما آزادید ، اگر الان بروید ، جان بسلامت می برید. گفتند خدا ترا لعنت کند و امیرت ابن زیاد و آن امان نامه ای که آورده ای. ما امام خودمان ، برادر خودمان را رها کنیم به موجب اینکه تامین داریم؟! در شب عاشورا ، اول کسی که اعلام یاری نسبت به اباعبدالله کرد ، برادر رشیدش ابوالفضل بود. بگذریم از آن مبالغات احمقانه ای که می کنند ، ولی آنچه که در تاریخ مسلم است ، این است که ابوالفضل بسیار رشید ، بسیار شجاع ، بسیار دلیر ، بلند و خوشرو و زیبا بود.
۳۱.۸k
۱۷ شهریور ۱۴۰۱