بوسه بر لبهای شیرینت چو قند
بوسه بر لبهای شیرینت چو قند
میکشی من را به آغوشت چو بند
میمکم از عمق جانت چون عسل
وقت بوسیدن دو چشمت را نبند
گرمیه لبهای تو همچو سراب
تشنه لب را میکند مست و خراب
من عطش دارم برای بوسهات
تشنه لب را تشنه تر کن چون شراب
وقت بوسیدن صدایم کن عزیز
موی خود بر صورت داغم مریز
میشمارم بوسههایت چون نفس
بی نفس هر پیکری گردد مریض
تلخیه لبهای تو از بهر چیست؟
تلخ و شیرین لبت بد مزه نیست
وقت سنگینه لب روی لبت
از جدایی از لبت باید گریست
بوسه بر لبهای نرمت چون حباب
گرچه میسوزد لبم همچون کباب
کاش یک شب میشدی مه
میکشی من را به آغوشت چو بند
میمکم از عمق جانت چون عسل
وقت بوسیدن دو چشمت را نبند
گرمیه لبهای تو همچو سراب
تشنه لب را میکند مست و خراب
من عطش دارم برای بوسهات
تشنه لب را تشنه تر کن چون شراب
وقت بوسیدن صدایم کن عزیز
موی خود بر صورت داغم مریز
میشمارم بوسههایت چون نفس
بی نفس هر پیکری گردد مریض
تلخیه لبهای تو از بهر چیست؟
تلخ و شیرین لبت بد مزه نیست
وقت سنگینه لب روی لبت
از جدایی از لبت باید گریست
بوسه بر لبهای نرمت چون حباب
گرچه میسوزد لبم همچون کباب
کاش یک شب میشدی مه
- ۲.۵k
- ۰۶ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط