و چقدر توضیح‌دادن حرف‌های ساده سخت است...

چیزی به مرگ فجیع رؤیاهایم نمانده‌بود
که آسمان آبی شد
و اعتراف می‌کنم که پای چشم‌های تو در میان بود

من چشم‌هایم را
مثل دردی فراموش و مزمن
مثل جراحتی عمیق و جوش‌خورده فراموش کرده‌بودم


برای دیدنت امّا دیدم
بر صورتم دو زخمِ تازه سر بازکرده‌اند
و برای تماشای تو باهم رقابت می‌کنند

پاییز از راه رسید و
برای نوشتن از تو
چند انگشتِ اضافه درآوردم
سکوت کوتاه آمد و
نامت را بر زبان آوردم و
شب طولانی شد
و دیدم هرصبح
چنددقیقه زودتر بیدار می‌شوم و
دوست‌ داشتنت را
زودتر از روزهای قبل شروع می‌کنم

دوستت دارم
و چقدر توضیح‌دادن حرف‌های ساده سخت است!
دوستت دارم
و چقدر این‌روزها دلم سخت می‌گیرد
کارهای به این‌همه سادگی را.


#لیلا_کردبچه
#تنهایی #عشق #دخترونه
دیدگاه ها (۲)

از من به من نزدیکتر تو

چای خوردن کنار تو

مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتربا همه گرمیم... با دل ها...

هر سه بی همنفس و خسته دل و تنهاییممنو این کوچه و باران چه به...

رها🍂 دوستت دارممی دونی چقدر؟قد قشنگی چشماتقد عشقی که تو صدات...

عزیز تر از جانم!روزی که قرار بود بعد از مدت ها دلواپسی و دید...

آدم های صبور..،یه خصوصیت عجیب دارن،بی نهایت لبخند می زنن ......

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط