زودتر بیا

زودتر بیا

من زیر باران ایستاده‌ام

و انتظار تو را می‌کشم

چتری روی سرم نیست

می‌خواهم قدم‌هایت را، با تعداد

قطره‌های باران شماره کنم

تو قبل از پایان باران می‌رسی

یا باران قبل از آمدن تو به پایان می‌رسد؟

مرا که ملالی نیست

حتی اگر صد سال هم زیر باران بدون چتر بمانم

نه از بوی یاس باران ‌خورده خسته می‌شوم

نه از خاکی که باران ، غبار را از آن ربوده است.

هر وقت چلچله برایت نغمه‌ی دلتنگی خواند

و خواستی دیوار را از میان دیدارهایمان برداری بیا

من تا آخرین فصل باران منتظرت می‌مانم …
دیدگاه ها (۱۶)

می خندم… ساده می گیرم … ساده می گذرم … بلند می خندم و با ...

اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت … دلگیر مباش که ن...

اقرار مرا بر پیشانیم حک کن تا … لابه لاى این ثانیه هاى مندرس...

نقـﺎﺵ ﺑـﺎﺷﯽ! ﭼﻘﺪﺭ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯼ … ﺑﯿﺎﯾﯽ ﻭ ﺻﻔﺤﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﯿﺎﻩ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺭﻧ...

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط