من هم مانند دیگران

من هم مانند دیگران
برای خود رویایی داشتم
که عاقبت...
هیچ تعبیری نیافت
از این روست که
حالا بی توجه
با پاهایی میخکوب بر زمین
سر جایم باقی می مانم
به آسمان می نگرم
لباس هایم را پیرامون بدنم
و سنگینی پیکرم را
به روی کفش هایم
و همچنین لبه های کلاهم را به دور سر
حس می کنم
هوا از بینی ام وارد و خارج می شود
و تصمیم می گیرم که دیگر
رویایی نپرورانم.
دیدگاه ها (۱)

مجموعی ازقرن ها سکوتم رادر سبدی از اندوه پنهان می کنمبلکه هی...

چشم بر افقبر ساحل به انتظار نشسته امونگاه خیره ام گاه بر شن ...

زیر ِ دست ِدلم را گرفته ام ...تا سر ِ پا بماند

ﻣﺜﻞ ﻗﺮﺻﯽ ﮐﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ، ﺑﺪﻭﻥآﺏ ﮔﯿﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﮔﯿﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﺩﺭ ﮔﻠﻮﯼ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط