صحبتهای اولیه تا خوردن ناهار و گپ زدنهای بعد از آن سرجمع

⚜صحبتهای اولیه تا خوردن ناهار و گپ زدنهای بعد از آن سرجمع یک مهمانی سه ساعته ی نیمه رسمی از آب در آمد که در آن پر بود از حرف هایی درباره نقش فعالیت رسانه ای و آگاهی دهی در مقابله با اندیشه های رژیم حاکم بر ایران.

⚜همایونفر من را به قصد آشنا شدن با آنها دعوت کرده بود. احتمالا ً سفارش ها و تعریف های خوش منصور از من هم بی تأثیر نبوده. جلسه پر بود از یک مشت ایده ها و آرمانهای پیروزی که به پیاده روی مورچه میمانست برای فتح قله اورست.

⚜اینکه بنشینید از فرانسه برای ایرانیان خارج و داخل کشور برنامه تولید کنند، بعد کم کم با این کارها مردم را از ماهیت واقعی رژیم آگاه کنند و در خوش بینانه ترین حالت، ایرانیان آگاه شده علیه رهبران خود قیام کنند.

⚜حاضرم قسم بخورم همه آنهاییکه آنجا بودند، نه در صحنه مبارزه جرئت روبرو شدن با متعصب های مذهبی را داشتند و نه حتی تا به حال یک بار به آن فکر کرده اند. من معتقدم همه حرفهای آنها یک مشت حرف است.

#تاب_طناب_دار
#اردوگاه_اشرف
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
دیدگاه ها (۱)

🕊خیلی‌ها هنوز خوابیده و مثل پرستو ها سر در بالهای خود فرو بر...

♥️♥️سوره ی غم می رسد ، آیات مریم می رسدعطر سیب و بوی اسپند م...

چمدان تنها یادگاری بود که اشرف به دنبالم راه انداخته بود. بل...

⚜سرم را بالا آوردم و به چشمانش خیره شدم. نگاهش مثل سوزن در چ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط