رمان خانواده باحال ما پارت ۱
ژانر:کمدی، یائویی
صبح بود خورشید تازه میخواست طلوع کنه من ی پسرم اسمم آنگو پدر و مادرم دازای و چویا، من عاشق پدر و مادرم هستم چون همیشه باهم دعوا میکنن و من هم ی گوشه ای میشینمو به دعواهاشون گوش میدمریسه میرم از خنده پدرم دازای دوس داره خودکشی کنه ولی آخرش دوست داره به این زندگی ادامه بده هر وقت پدرم از بیرون میاد خونه مثل دیوونه ها میشه چون قبلش قارچ سمی خورده به جای اینکه خودشو بکشه دیوونه میشه و بقیه رو هم مثل خودش دیوونه میکنه مادرم چویا، با اینکه همیشه دازای رو مسخره میکنه ولی خیلی دوسش داره پدرم همیشه رو مخ چویا میره وقتی اعصابش خورد میشه میره خونه ی پدرش. پدربزرگ من اسمش کونیکیدا اون سه تا بچه داره یکی پسر به نام اکوتاگاوا و دو دختر به نام چویا و گین. اکوتاگاوا دایی و گین خاله ی من هستن اونا هنوز ازدواج نکردن اکوتاگاوا همیشه اعصابش خورده منم همیشه لجش رو درمیارم اونم میگه الان راشومو رو صدا میکنم بیاد گازت بگیره هااا و منم..........
بقیه ی داستان تا فردا 😘🤪
کپی ممنوع❌🤗❌🤗❌🤗
#رمان #رمان_خوانواده_باحال_ما
صبح بود خورشید تازه میخواست طلوع کنه من ی پسرم اسمم آنگو پدر و مادرم دازای و چویا، من عاشق پدر و مادرم هستم چون همیشه باهم دعوا میکنن و من هم ی گوشه ای میشینمو به دعواهاشون گوش میدمریسه میرم از خنده پدرم دازای دوس داره خودکشی کنه ولی آخرش دوست داره به این زندگی ادامه بده هر وقت پدرم از بیرون میاد خونه مثل دیوونه ها میشه چون قبلش قارچ سمی خورده به جای اینکه خودشو بکشه دیوونه میشه و بقیه رو هم مثل خودش دیوونه میکنه مادرم چویا، با اینکه همیشه دازای رو مسخره میکنه ولی خیلی دوسش داره پدرم همیشه رو مخ چویا میره وقتی اعصابش خورد میشه میره خونه ی پدرش. پدربزرگ من اسمش کونیکیدا اون سه تا بچه داره یکی پسر به نام اکوتاگاوا و دو دختر به نام چویا و گین. اکوتاگاوا دایی و گین خاله ی من هستن اونا هنوز ازدواج نکردن اکوتاگاوا همیشه اعصابش خورده منم همیشه لجش رو درمیارم اونم میگه الان راشومو رو صدا میکنم بیاد گازت بگیره هااا و منم..........
بقیه ی داستان تا فردا 😘🤪
کپی ممنوع❌🤗❌🤗❌🤗
#رمان #رمان_خوانواده_باحال_ما
۲۳.۵k
۰۵ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.