فرزند دلبندم
#فرزند_دلبندم
📌 شیوه برخورد #امام_خمینی با کودکان
امام خمينی(ره) داشتن كتاب ميخواندن كه علی كوچولو (نوه امام) به اتاقش آمد.
امام كتابش را بست و با مهربانی علی كوچولو را در آغوش گرفت. علی روی زانوهای پدربزرگش نشست.
علی نگاهی به امام كرد و پرسيد: «آقا جان! ساعتت را به من ميدهی؟» امام پاسخ دادن: «بابا جان! نميشود، زنجيرش به چشمت میخورد و چشمت درد ميگیرد، چشم تو مثل گل ظريف است.» علی كوچولو گفت: «پس عينكت را به من بده »
پدر بزرگ خيلی جدی پاسخ داد: «نه! دستهاش میشكند و آن وقت ديگر من عينك ندارم بچه كه نبايد به اين چيزها دست بزند.»
علی از روی پاهای امام خمینی پايين آمد و از اتاق بيرون رفت.
چند دقيقه بعد، علی كوچولو دوباره به اتاق پدربزرگ آمد و گفت: «آقا جان! بيا بازی كنيم تو بشو بچه و من هم بشوم آقا »
امام قبول كردن، علی لبخندی زد و گفت: «پس از اين جا بلند شويد بچه كه نباید جای امام بشيند.» 🙃
امام با مهربانی بلند شدند علی كوچولو با شيطنت گفت: «عينك و ساعت را هم به من بدهيد، آخر بچه كه به اين چيزها دست نمیزند.»
امام خنديد دستی بر سر علی كوچولو كشيد، او را بوسيد و گفت: «بيا اينها را بگير، تو بردی»😄
علی كوچولو ساعت و عينك را با شادمانی گرفت و رفت. 😁
🆔 @Shamimeashena
📌 شیوه برخورد #امام_خمینی با کودکان
امام خمينی(ره) داشتن كتاب ميخواندن كه علی كوچولو (نوه امام) به اتاقش آمد.
امام كتابش را بست و با مهربانی علی كوچولو را در آغوش گرفت. علی روی زانوهای پدربزرگش نشست.
علی نگاهی به امام كرد و پرسيد: «آقا جان! ساعتت را به من ميدهی؟» امام پاسخ دادن: «بابا جان! نميشود، زنجيرش به چشمت میخورد و چشمت درد ميگیرد، چشم تو مثل گل ظريف است.» علی كوچولو گفت: «پس عينكت را به من بده »
پدر بزرگ خيلی جدی پاسخ داد: «نه! دستهاش میشكند و آن وقت ديگر من عينك ندارم بچه كه نبايد به اين چيزها دست بزند.»
علی از روی پاهای امام خمینی پايين آمد و از اتاق بيرون رفت.
چند دقيقه بعد، علی كوچولو دوباره به اتاق پدربزرگ آمد و گفت: «آقا جان! بيا بازی كنيم تو بشو بچه و من هم بشوم آقا »
امام قبول كردن، علی لبخندی زد و گفت: «پس از اين جا بلند شويد بچه كه نباید جای امام بشيند.» 🙃
امام با مهربانی بلند شدند علی كوچولو با شيطنت گفت: «عينك و ساعت را هم به من بدهيد، آخر بچه كه به اين چيزها دست نمیزند.»
امام خنديد دستی بر سر علی كوچولو كشيد، او را بوسيد و گفت: «بيا اينها را بگير، تو بردی»😄
علی كوچولو ساعت و عينك را با شادمانی گرفت و رفت. 😁
🆔 @Shamimeashena
۲.۰k
۲۴ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.