پارت ۱۲ «مافیای سفید»
پارت ۱۲ «مافیای سفید»
دکتر:آقای جئون خانمتون به خون AB+ نیاز داره باید زود طزریق کنیم وقرنه از دست میدیمشون
_تهیونگ
دکتر:ببخشید؟
_یه لحظه وایسید (زود به تهونگ زنگ زدم و گفتم بیاد )
بعد چند مین :
÷جونگکوک چیشده
_بعدا برات توضیح می دهم حالا باید بری خون بدی
÷باشه
_آقای دکتر اومدن
دکتر:آقای کیم لطفاً از این طرف
تهیونگ ویو:
÷همه چیز برام مثل کد بود رفتم تو خون ازم گرفتن گفتن تو اون اتاق بمونم بعد چند دقیقه جونگ کوک اومد پیشم
_ممنونم
÷بابا تو برادر منی البته هرچی لازمت بهت میدم.....خب حالا چه کسی به خون نیاز داره؟
_ا/ت
÷وا چرا ؟
_من بهش اعصبانی شدم و اونم ترسید و عقب عقب رفت که پاس به لای میز گیر کرد و افتاد
÷خب بخاطره چی ؟
_بخاطره اینکه دکتر دوست پسر قبلیش بوده رفته پیش اون دکتر تهیونگ من واقعا نمیدونم چرا این کارو باهاش کردم من اونو خیلی دوست دارم هق....من هق..عاشقشم
÷هیس ببین ا/ت اگه الان بیدار بشه قول بده بری پیشش و با خوش رویی ازش معذرت خواهی کنی باشه؟
_از خدامه
÷باشه الان منو بزار خونه خودتم برو گل و شکلات بخر
_تو مگه با ماشینت نیومدی ؟
÷نه بابا ماشین من تو جولیاست رفته جواهر را رو برداره
_چه جواهری؟
÷جواهر های عروسی
_ها اون کلا از یادم رفته پاشو بریم دیگه
بعد چند دقیقه:
_اومدم ا/ت هنوز بیهوش بود دستشو گرفتم و نازش کردم بوسش کردم بعد دیدم داره بیدار میشه
+جونگکوک تویی؟
_آره خودمم....حالت خوبه ؟
+بچه..بچه چطوره ؟
_چی؟چه بچه ای؟
+جونگکوک (همون لحظه دکتر اومد تو )
دکتر:آقای جئون می تونید یه لحظه بیاید
جونگکوک:____________________
شرطا ۵ لایک ۱۰ کامنت😘
دکتر:آقای جئون خانمتون به خون AB+ نیاز داره باید زود طزریق کنیم وقرنه از دست میدیمشون
_تهیونگ
دکتر:ببخشید؟
_یه لحظه وایسید (زود به تهونگ زنگ زدم و گفتم بیاد )
بعد چند مین :
÷جونگکوک چیشده
_بعدا برات توضیح می دهم حالا باید بری خون بدی
÷باشه
_آقای دکتر اومدن
دکتر:آقای کیم لطفاً از این طرف
تهیونگ ویو:
÷همه چیز برام مثل کد بود رفتم تو خون ازم گرفتن گفتن تو اون اتاق بمونم بعد چند دقیقه جونگ کوک اومد پیشم
_ممنونم
÷بابا تو برادر منی البته هرچی لازمت بهت میدم.....خب حالا چه کسی به خون نیاز داره؟
_ا/ت
÷وا چرا ؟
_من بهش اعصبانی شدم و اونم ترسید و عقب عقب رفت که پاس به لای میز گیر کرد و افتاد
÷خب بخاطره چی ؟
_بخاطره اینکه دکتر دوست پسر قبلیش بوده رفته پیش اون دکتر تهیونگ من واقعا نمیدونم چرا این کارو باهاش کردم من اونو خیلی دوست دارم هق....من هق..عاشقشم
÷هیس ببین ا/ت اگه الان بیدار بشه قول بده بری پیشش و با خوش رویی ازش معذرت خواهی کنی باشه؟
_از خدامه
÷باشه الان منو بزار خونه خودتم برو گل و شکلات بخر
_تو مگه با ماشینت نیومدی ؟
÷نه بابا ماشین من تو جولیاست رفته جواهر را رو برداره
_چه جواهری؟
÷جواهر های عروسی
_ها اون کلا از یادم رفته پاشو بریم دیگه
بعد چند دقیقه:
_اومدم ا/ت هنوز بیهوش بود دستشو گرفتم و نازش کردم بوسش کردم بعد دیدم داره بیدار میشه
+جونگکوک تویی؟
_آره خودمم....حالت خوبه ؟
+بچه..بچه چطوره ؟
_چی؟چه بچه ای؟
+جونگکوک (همون لحظه دکتر اومد تو )
دکتر:آقای جئون می تونید یه لحظه بیاید
جونگکوک:____________________
شرطا ۵ لایک ۱۰ کامنت😘
۱۱.۴k
۱۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.