بعد از ی بحث طولان دوتا دستشو مشت رد جلوم گرفت و گفت
❤بعد از یہ بحث طولانے دوتا دستشو مُشت ڪرد جلوم گرفت و گفت:اگہ بگے گل ڪدومہ میمونم!!!...
چہ انتخاب سختے بود...ترس از دست دادنش تمام وجودمو فراگرفنہ بود،براے از دست ندادنش محڪم زدم پشت دست چپش و گفتم این گلهـ!!!...
دستشو باز ڪرد گل بود،اشڪ شوق جارے شد رو گونم...حواسش نبود؛وقتیڪہ با دست راستش اشڪمو پاڪ ڪرد...فهـمیدم دست راستش هـم گل بودهـ...!!!(آنڪہ میخواهـد بماند؛براے ماندن هـرڪارے میڪند!)❤
چہ انتخاب سختے بود...ترس از دست دادنش تمام وجودمو فراگرفنہ بود،براے از دست ندادنش محڪم زدم پشت دست چپش و گفتم این گلهـ!!!...
دستشو باز ڪرد گل بود،اشڪ شوق جارے شد رو گونم...حواسش نبود؛وقتیڪہ با دست راستش اشڪمو پاڪ ڪرد...فهـمیدم دست راستش هـم گل بودهـ...!!!(آنڪہ میخواهـد بماند؛براے ماندن هـرڪارے میڪند!)❤
- ۲.۳k
- ۰۸ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط