نم باران نشسته روی شعرم دفترم یعنی

نــم باران نشسته روی شعـــرم ، دفترم یعنی
نمی بینم تورا ، ابری ست در چشم ترم یعنی


تو را از من جدا کردند و پشت میله ها ماندم
تمام هستیم نابـــود شد ، بال و پــــرم یعنی

نشستم صبح و ظهر و عصر در فکرت فرو رفتم
اذان گفتند و من کاری نکردم ، کافرم یعنی؟

تن تـــو موطن من بوده پس در سینه پنهان کن
پس از من آنچه می ماند بجا ، خاکسترم یعنی

نشستم چای خوردم ، شعر گفتم ، شاملو خواندم
اگـــر منظورت اینها بود ... خوبـــم ... بهتـــرم یعنی...
دیدگاه ها (۱۲)

اگر از سرهایمان کوه بسازندنخواهیم گذاشت در تاریخ بنویسند:سید...

جسم توکامل است نقصی نیستمی دهد عطر یک بغل گل یاسدستت اما حکا...

خیلی دیالوگ جالبی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط