کتاببخوانیم
#کتاب_بخوانیم
روزی شیخ ابوسعید ابوالخیر به راهی گذشت که کـَنّاسان ، نجاست را به خیک از بیت الخلا بیرون می آوردند صوفیان چون آنجا رسیدند بینی خویش می گرفتند و می گریختند.
شیخ ابو سعید آنان را بخواند و گفت:
میدانید که این نجاست به زبان حال با ماچه سخنی میگوید؟
گفتند چه میگوید؟
شیخ فرمود:
میگوید « ما آن طعام های خوش بوی و با لذّتیم که شما زر و سیم بر ما میفشاندید و جانها از بهر ما نثار میکردید و هر سختی و مشقت در راه بدست آوردن ما تحمل میکردید به یک شب که با شما صحبت داشتیم به رنگ شما شدیم پس به چه سبب از ما می گریزید؟ ما بایداز شما بگریزیم.»
چون شیخ این سخن تقریر کرد فریاد از جمع برآمد و به گریه افتادند.
📚 اسرار التوحید
🌱🤍
روزی شیخ ابوسعید ابوالخیر به راهی گذشت که کـَنّاسان ، نجاست را به خیک از بیت الخلا بیرون می آوردند صوفیان چون آنجا رسیدند بینی خویش می گرفتند و می گریختند.
شیخ ابو سعید آنان را بخواند و گفت:
میدانید که این نجاست به زبان حال با ماچه سخنی میگوید؟
گفتند چه میگوید؟
شیخ فرمود:
میگوید « ما آن طعام های خوش بوی و با لذّتیم که شما زر و سیم بر ما میفشاندید و جانها از بهر ما نثار میکردید و هر سختی و مشقت در راه بدست آوردن ما تحمل میکردید به یک شب که با شما صحبت داشتیم به رنگ شما شدیم پس به چه سبب از ما می گریزید؟ ما بایداز شما بگریزیم.»
چون شیخ این سخن تقریر کرد فریاد از جمع برآمد و به گریه افتادند.
📚 اسرار التوحید
🌱🤍
- ۱۶۱
- ۱۵ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط