تک پارتی جونکوک

تک پارتی جونکوک
وقتی حالت بد بود و اون ازت مراقبت میکرد
درخواستی
ویو ات:
این چند وقت مریض شدم اونم مریضی تازه که اومده (همون کرونا فقط در این چند پارتی تازه اومده) رو تخت دراز کشیده بودم و جونکوک هم صبح میره شرکت و شب ساعت 12میاد و 2روزه ندیدمش چون تا میاد خوابیدم یا صبح نمیتونم بیدار شم و ببینمش از این نگرانم که اگه بفهمه که مریضم شرکتش رو ول میکنه پس چیزی نگفتم
از رو تخت بلند شدم و به سمت در خروج رفتم که در باز شد
کوک: سلام عزیزم
و ات رو بغل کرد
ات: سلا.... م امروز..... کارت زود.... تموم شد؟
کوک: چرا انقدر گرمی؟
دستشو رو پیشونی ات گذاشت که دید داره تو تب میسوزه
ات: چیز.... ی ش... ده
کوک: ببینم مریض شدی اره
ات: .... فقط...
کوک: فقط چی
ات: فقط نمیتو... نستم بگ.. م نه
کوک ات را براید بغل کرد و به سمت حمام رفت
اب سرد را باز کرد و بعد چند 2دقیقه اب را بست ولباس ات را جر داد😂😂
(لباسم نشدیم) ات رو در داخل وان گذاشت
ات: کوک این خیلی سرده
کوک: الان تموم میشه
کوک دید ات داره میلرزه پس لباس خودش را پاره کرد و به داخل وان رفت و ات رو بغل کرد که ات خوابش برد
بعد از30دقیقه
ویو کوک:
از خواب بیدار شدم دیدم تو وانم و یه چیز کوچولو تو بغلمه که یادم اومد ات مریض بود از وان خارج شدم که ات بیدار شد و گفت:
ات:کوک سرده
کوک: نیم ساعته تو این ابی الان میگی سرده
کوک ات رو بلند کرد و زیر دوش گذاشت و به تمیز کردن ات مشغول شد

تموم بدن ات را شست و ات را به تخت کنار حمام برد و خودش را شست و تمام این مدت ات فقط چشاش رو بسته بود
کوک: ات استراحت کن منم میام الان
ات چشاش رو باز کرد و دید روی تخت مشترکشون هست
بعد چند دقیقه
کوک با جعبه ای پر از خوراکی همراه با یه سوپ امد و ات رو بیدار کرد و همه ی سوپ رو خوروند و خوراکی هارو باز کرد که چشای ات برق زد
کوک: دیگه نبینم چیزی ازم قایم کنی ها(کمی عصبی)
ات: ببخشید ولی میترسم شرکتت رو از دست بدی😥
کوک: من شرکتم رو از دست بدم نمیمیرم که اگه زندگیم نباشه من میمیرم
........
ات: باشه


پایان.....

خوب شد یا نه🥺♥
دیدگاه ها (۴)

بچه ها من یه تصمیم گرفتم ببینید خوبه یا نه نظر بدید به نظرتو...

کیلیپ خفنbts♥✨

تهکوک اوففف کاشکی منم بشینم رو ته ته،🤭🤤♥

کدومو پروفیالم کنم😊

دوست پسر دمدمی مزاج

هنرمند کوچولوی من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط