فیک: پارت دو
فیک: پارت دو
ویو سولی: وای خیلی دیرم شده باید برم مدرسه چشم بندشو برداشت لباس مدرسرو پوشید مسواک زد و موهاشو شونه کرد ... وای امروز چقدر کیوت شدم بابا من میرم مدرسه باشه
بابای سولی: باشه عزیزم به سلامت برسی
ویو جیهون : از خواب بیدار شدم که یهو دیدم خیلیی دیرم شده زود لباسامو پوشیدم موهامو شونه کردم و رفتم مدرسه . وقتی با ماشینم داشتم به مدرسه میرفتم یهو سولی رو دیدم و سوارش کردم .
سولی: سلام جیهون خوبی؟
جیهون: اا ام مرسی من خوبم
سولی تو ذهنش میگه: چرا اینقدر میلرزه
سولی: ام میگم تو مریض شدی؟
جیهون :نه
سولی دستشو رو پیشونی جیهون کشید بعدش سولی گفت: جیهون تو طب کردی
جیهون: نه اصلا من طب نکردم من الان خیلی حالم خوبه( دروغ)
سولی : جیهون هواست به رانندگیت باشه
جیهون: باشه
بعدش جیهون داشت کم کم که داشت رانندگی میکرد یهو از حال رفت
سولی: نههههههههه ( جیغ)
سولی زود جیهونو بغل کرد و تصادف کردن
بابای سولی زود رفت بیمارستان بعدش سولی رو دید که هنوز تو کما بود بابای سولی داشت گریه میکرد بعد سولی به هوش اومد
سولی: بابا تو چرا اینجایی تو باید الان سر کارت باشی ( کار باباش سربازیه)
بابای سولی : نه دخترم اصلا همش تقصیر منه که با ماشینم نبردمت.
باباش زود طرف اتاقی که جیهون توش بستری شده رفت
جیهون :اقا متاسفم
بابای سولی: متاسف باش چون تو دخترمو راهی بیمارستان کردی
جیهون: اقا من فقط میخواستم هم خسته به مدرسه نیاد ( یعنی اینکه دوس نداشت راه بره چون سولی خسته میشه) و هم اینکه میخواستم تو ماشین بهش بگم که براش کار تو بزرگترین شرکت پیدا کردم.
شرایط پارت ۳: لایکا ۵_ کمنتا ۶
با انکه اون پارت اول که لایکا اونجوری که میخواستم نشد و کمنتا هم جوری که میخواستم نشد ولی ادم خوبیم:)💎🦋
ویو سولی: وای خیلی دیرم شده باید برم مدرسه چشم بندشو برداشت لباس مدرسرو پوشید مسواک زد و موهاشو شونه کرد ... وای امروز چقدر کیوت شدم بابا من میرم مدرسه باشه
بابای سولی: باشه عزیزم به سلامت برسی
ویو جیهون : از خواب بیدار شدم که یهو دیدم خیلیی دیرم شده زود لباسامو پوشیدم موهامو شونه کردم و رفتم مدرسه . وقتی با ماشینم داشتم به مدرسه میرفتم یهو سولی رو دیدم و سوارش کردم .
سولی: سلام جیهون خوبی؟
جیهون: اا ام مرسی من خوبم
سولی تو ذهنش میگه: چرا اینقدر میلرزه
سولی: ام میگم تو مریض شدی؟
جیهون :نه
سولی دستشو رو پیشونی جیهون کشید بعدش سولی گفت: جیهون تو طب کردی
جیهون: نه اصلا من طب نکردم من الان خیلی حالم خوبه( دروغ)
سولی : جیهون هواست به رانندگیت باشه
جیهون: باشه
بعدش جیهون داشت کم کم که داشت رانندگی میکرد یهو از حال رفت
سولی: نههههههههه ( جیغ)
سولی زود جیهونو بغل کرد و تصادف کردن
بابای سولی زود رفت بیمارستان بعدش سولی رو دید که هنوز تو کما بود بابای سولی داشت گریه میکرد بعد سولی به هوش اومد
سولی: بابا تو چرا اینجایی تو باید الان سر کارت باشی ( کار باباش سربازیه)
بابای سولی : نه دخترم اصلا همش تقصیر منه که با ماشینم نبردمت.
باباش زود طرف اتاقی که جیهون توش بستری شده رفت
جیهون :اقا متاسفم
بابای سولی: متاسف باش چون تو دخترمو راهی بیمارستان کردی
جیهون: اقا من فقط میخواستم هم خسته به مدرسه نیاد ( یعنی اینکه دوس نداشت راه بره چون سولی خسته میشه) و هم اینکه میخواستم تو ماشین بهش بگم که براش کار تو بزرگترین شرکت پیدا کردم.
شرایط پارت ۳: لایکا ۵_ کمنتا ۶
با انکه اون پارت اول که لایکا اونجوری که میخواستم نشد و کمنتا هم جوری که میخواستم نشد ولی ادم خوبیم:)💎🦋
۳.۳k
۱۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.