دلیل زنده ماندنم در این سیاه چال ، تو
دلیل زنده ماندنم در این سیاه چال ، تو
امید پر گشودن من شکسته بال ، تو
چه سال ها که روز و شب در انتظار بوده ام
اگرچه بوده ای شبیه وعده ای محال ، تو
کمان گرفته ای و در کمین نشسته ای چرا ؟
چرا نمی زنی به قصد صید این غزال ، تو؟
به هر چه فکر می کنم به جز تو نیست در نظر
طلوع تو ،غروب تو، جواب تو ، سوال تو
دوان دوان موجم و تو ایستاده ساحلی
چقدر بی قرار من چقدر بی خیال ، تو
به شوق دیدن تو بال می زنم تمام عمر
پرنده ی جنوب من ، ستاره ی شمال ، تو
محسن پورهاجریان
امید پر گشودن من شکسته بال ، تو
چه سال ها که روز و شب در انتظار بوده ام
اگرچه بوده ای شبیه وعده ای محال ، تو
کمان گرفته ای و در کمین نشسته ای چرا ؟
چرا نمی زنی به قصد صید این غزال ، تو؟
به هر چه فکر می کنم به جز تو نیست در نظر
طلوع تو ،غروب تو، جواب تو ، سوال تو
دوان دوان موجم و تو ایستاده ساحلی
چقدر بی قرار من چقدر بی خیال ، تو
به شوق دیدن تو بال می زنم تمام عمر
پرنده ی جنوب من ، ستاره ی شمال ، تو
محسن پورهاجریان
۵.۸k
۲۴ دی ۱۴۰۰