بداهه ی گروه شاعران طنز پرداز راه راه
بداهه ی گروه شاعران طنز پرداز راه راه
درشب عید غدیر🌺 🌺 🌺
غزل مثنوی 🔸
🔴 از همان اول از اولاد بشر سربودی
باده ی ناب ازل در دل ساغر بودی
بین این مدعیان جز توکسی نور نداشت
کورشد هرکه نفهمید تو برتر بودی
شب که می شد بخدا اهل زمین می دیدند
در دل شب تو فقط ماه منور بودی
چه کسی چون تو توانست که حیدر باشد
فاتح خیبر وهم سفره ی قنبر بودی
درکسی گرکه خداخواست تجلی بکند
تو علی جان بخدا از همه بهتر بودی
جز تو هم کفوچه کسی بود برای زهرا؟
تودرآیینه ی اقبال ، مقدر بودی
در دل معرکه شمشیر خدا بودی تو
بی جهت نیست علی جان که تو حیدر بودی
عالمی شیفته ی شیوه ی رفتار توأند
بین اسرار خدا، شمّه ی آخر بودی
از ازل ذات تو راتاکه خدا وند سرشت
ساقی وساغر وهم صاحب کوثر بودی
شب معراج ملائک همه مبهوت شدند
بس که تو در بغل عرش معطر بودی
تو یداللهی و اعجاز تو را مشکل نیست
یک تنه ،یاور احمد ، یل خیبر بودی
شهر علم است نبیّ و تو شدی باب العلم
ای که بر شهر نبی با دل و جان در بودی
توی میدان عمل در صف اول اما
وقت تقسیم غنائم صف آخر بودی
وقت چرخاندن شمشیر تو, ذرات جهان
به طواف تو بیایند که محشربودی
موج لرزیده در آن دم که تو طوفان باشی
سرو گل داد زمانی که تو همسر بودی
گردباد ملکوتیِ تو آن وقتی بود
که به چرخاندن شمشیر دلاور بودی
لافتی جز تو و لاسیف به جز شمشیرت
اسداللهی و در معرکه صفدر بودی
در دردانه دروازه دربار بهشت
صدف کون و مکان را همه گوهر بودی
شیر شهر شکرستان و شهنشاه جهان
شهریاران جهان را همه سرور بودی
در غدیر آینه در آینه مکتوب شدی
درهمان روز که منشور پیمبر بودی
کوردلها مگر آنروز ندیدند که تو
روی دوش چه کسی برسرمنبر بودی؟
ناگهان شاعر بیچاره دلش تنگ امد
گوییا با دل خود بر سر یک جنگ امد
قلم و دفتر و کاغذ به سرش سنگ امد
مدحتان مثنوی و کار غزل لنگ آمد...
طرحی از نو به دل صفحه ی اشعارش ریخت
نام تان را به لب اورد و بَر و بارَش ریخت
گرچه نام تو در این سلسله جاری ست ولی
مدح تو کار من بی سر وپا نیست علی
می شود تر لب این تشنه ی کوثر دیده
وقتی از باغ تو یک واژه ی شیرین چیده
با علی گفتنمان عرش به هم می ریزد
هرچه نقش است دراین فرش به هم می ریزد
بحر در مدح تو دل داده به اقیانوسی
رمل از اسب خود افتاده پی پا بوسی
اشهد ان علیا فقط اسرار خدا
نشود مرکز منظومه ی توحید دوتا!
باده وساقی وپیمانه فقط نام علی است
مرغ جانم همه ی عمر پی دام علی است
از علی نیست کسی آینه تر باورکن
بخدا نیست خدا جای دگر باور کن
با علی صحنه ی معراج تماشا دارد
بی علی عرش مگر صحن مصفا دارد
فاش گویم که علی نقطه ی هر پرگار است
هرسری بانک انا الحق بزند برداراست
جز علی کیست که همسان پیمبر باشد؟؟
جز علی کیست که فرمانده ی محشر باشد؟؟
هر که از ظنّ خودش یار تو شد یا مولا
گاه غالی شد و سربار تو شد یا مولا
هرچقدر از تو بگویم بخدا کم گفتم
قدر یک ارزن کم مایه و مبهم گفتم...
هرکه شاعر شده از مرحمتت بوده علی
بی نگاه تو شبی ماه نیاسوده علی
ناز خوبان جهان، نهج بلاغ تو شده است
شهر تاریک زمان محو چراغ تو شده است
تو قضا وقدری ،عالم امکانی تو!
شرح بی شائبه ی سوره ی انسانی تو
نیمه شب ماه به زیر قدمت می افتد
آفتاب از نفس صبحدمت می افتد
اسداالله ،یدالله،کلام اللهی
پس چرا هم نفس نیمه شب این چاهی
دست در دست نبی، دین خدا کامل شد
جز منافق، همه ی خلق به تو مایل شد
نعمت امروز تمام است و خدا هم را ضی ست
هیچ کس شادتر از مادرمان زهرا نیست
در دردانه دربار بهشتی مولا
گل ابناء بشر را تو سرشتی مولا
روز خشنودی زهراست بدانید همه
و خدا محو تماشاست بدانید همه
هبه ی صبح ازل بوده غدیری شدنم
عطری از نام تو دارد دم مردن کفنم
خلق بادست تو آرامش دیرین دارد
خلق اگر گام به راهت بزند،دین دارد
رب العشقی و امیرالعمرا مولاجان
همدم خوان و امیر فقرا مولا جان
صاحب سری و اسرار جهان درید توست
صدو ده بار دلم در گرو ابجد توست
بداهه سرایان:
خانمها: زهرا آراسته نیا/زهرا فرقانی/مینا گودرزی/ناهید رفیعی
آقایان: حسین اثنی عشری/مصطفی صاحبی/مهدی پیرهادی/محمد علیان/محمد رضا قاسملویان /محمد صفایی/امین شفیعی/محمد رضا زارعی
⭕ ️ااااا⭕ ️
طنزیم| @tanzym
درشب عید غدیر🌺 🌺 🌺
غزل مثنوی 🔸
🔴 از همان اول از اولاد بشر سربودی
باده ی ناب ازل در دل ساغر بودی
بین این مدعیان جز توکسی نور نداشت
کورشد هرکه نفهمید تو برتر بودی
شب که می شد بخدا اهل زمین می دیدند
در دل شب تو فقط ماه منور بودی
چه کسی چون تو توانست که حیدر باشد
فاتح خیبر وهم سفره ی قنبر بودی
درکسی گرکه خداخواست تجلی بکند
تو علی جان بخدا از همه بهتر بودی
جز تو هم کفوچه کسی بود برای زهرا؟
تودرآیینه ی اقبال ، مقدر بودی
در دل معرکه شمشیر خدا بودی تو
بی جهت نیست علی جان که تو حیدر بودی
عالمی شیفته ی شیوه ی رفتار توأند
بین اسرار خدا، شمّه ی آخر بودی
از ازل ذات تو راتاکه خدا وند سرشت
ساقی وساغر وهم صاحب کوثر بودی
شب معراج ملائک همه مبهوت شدند
بس که تو در بغل عرش معطر بودی
تو یداللهی و اعجاز تو را مشکل نیست
یک تنه ،یاور احمد ، یل خیبر بودی
شهر علم است نبیّ و تو شدی باب العلم
ای که بر شهر نبی با دل و جان در بودی
توی میدان عمل در صف اول اما
وقت تقسیم غنائم صف آخر بودی
وقت چرخاندن شمشیر تو, ذرات جهان
به طواف تو بیایند که محشربودی
موج لرزیده در آن دم که تو طوفان باشی
سرو گل داد زمانی که تو همسر بودی
گردباد ملکوتیِ تو آن وقتی بود
که به چرخاندن شمشیر دلاور بودی
لافتی جز تو و لاسیف به جز شمشیرت
اسداللهی و در معرکه صفدر بودی
در دردانه دروازه دربار بهشت
صدف کون و مکان را همه گوهر بودی
شیر شهر شکرستان و شهنشاه جهان
شهریاران جهان را همه سرور بودی
در غدیر آینه در آینه مکتوب شدی
درهمان روز که منشور پیمبر بودی
کوردلها مگر آنروز ندیدند که تو
روی دوش چه کسی برسرمنبر بودی؟
ناگهان شاعر بیچاره دلش تنگ امد
گوییا با دل خود بر سر یک جنگ امد
قلم و دفتر و کاغذ به سرش سنگ امد
مدحتان مثنوی و کار غزل لنگ آمد...
طرحی از نو به دل صفحه ی اشعارش ریخت
نام تان را به لب اورد و بَر و بارَش ریخت
گرچه نام تو در این سلسله جاری ست ولی
مدح تو کار من بی سر وپا نیست علی
می شود تر لب این تشنه ی کوثر دیده
وقتی از باغ تو یک واژه ی شیرین چیده
با علی گفتنمان عرش به هم می ریزد
هرچه نقش است دراین فرش به هم می ریزد
بحر در مدح تو دل داده به اقیانوسی
رمل از اسب خود افتاده پی پا بوسی
اشهد ان علیا فقط اسرار خدا
نشود مرکز منظومه ی توحید دوتا!
باده وساقی وپیمانه فقط نام علی است
مرغ جانم همه ی عمر پی دام علی است
از علی نیست کسی آینه تر باورکن
بخدا نیست خدا جای دگر باور کن
با علی صحنه ی معراج تماشا دارد
بی علی عرش مگر صحن مصفا دارد
فاش گویم که علی نقطه ی هر پرگار است
هرسری بانک انا الحق بزند برداراست
جز علی کیست که همسان پیمبر باشد؟؟
جز علی کیست که فرمانده ی محشر باشد؟؟
هر که از ظنّ خودش یار تو شد یا مولا
گاه غالی شد و سربار تو شد یا مولا
هرچقدر از تو بگویم بخدا کم گفتم
قدر یک ارزن کم مایه و مبهم گفتم...
هرکه شاعر شده از مرحمتت بوده علی
بی نگاه تو شبی ماه نیاسوده علی
ناز خوبان جهان، نهج بلاغ تو شده است
شهر تاریک زمان محو چراغ تو شده است
تو قضا وقدری ،عالم امکانی تو!
شرح بی شائبه ی سوره ی انسانی تو
نیمه شب ماه به زیر قدمت می افتد
آفتاب از نفس صبحدمت می افتد
اسداالله ،یدالله،کلام اللهی
پس چرا هم نفس نیمه شب این چاهی
دست در دست نبی، دین خدا کامل شد
جز منافق، همه ی خلق به تو مایل شد
نعمت امروز تمام است و خدا هم را ضی ست
هیچ کس شادتر از مادرمان زهرا نیست
در دردانه دربار بهشتی مولا
گل ابناء بشر را تو سرشتی مولا
روز خشنودی زهراست بدانید همه
و خدا محو تماشاست بدانید همه
هبه ی صبح ازل بوده غدیری شدنم
عطری از نام تو دارد دم مردن کفنم
خلق بادست تو آرامش دیرین دارد
خلق اگر گام به راهت بزند،دین دارد
رب العشقی و امیرالعمرا مولاجان
همدم خوان و امیر فقرا مولا جان
صاحب سری و اسرار جهان درید توست
صدو ده بار دلم در گرو ابجد توست
بداهه سرایان:
خانمها: زهرا آراسته نیا/زهرا فرقانی/مینا گودرزی/ناهید رفیعی
آقایان: حسین اثنی عشری/مصطفی صاحبی/مهدی پیرهادی/محمد علیان/محمد رضا قاسملویان /محمد صفایی/امین شفیعی/محمد رضا زارعی
⭕ ️ااااا⭕ ️
طنزیم| @tanzym
۱۸.۵k
۱۸ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.