خواستم در دفترم عکسی کشم از صورتت

خواستم در دفترم عکسی کشم از صورتت
دیدم از بس ناز داری دل ز دفتر می بری

خواستم شعری بگویم عین چشم ناز تو
دیدم از مردم ، نگفته دین و باور می بری

خواستم جامی بنوشم،مست چشمانت شوم
لیک ترسیدم به مستی،دل تو بهتر می بری

خواستم تا ، گرم آغوش تو ، گرمایم دهد
دیدم ازبس داغتم، از کوره ام در می بری

خواستم جان را ، فدای مهربانی ات کنم
دیدم این نا قابل ست ؛ بی جامِ دیگر می بری

خواستم پا،پس کشم از بسکه میخواهم تو را
دیدمت در عشق پایی ؛ تا به آخر می بری
دیدگاه ها (۵)

همیـشه توان این را داشته باش تا از کسی یا چیزی که آزارت می د...

.دل نشکنﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﺠﺎﺯﯾﺴﺖ؟!"ما ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺣـــــــ...

نگرانی هیچ‌وقتنتیجه رو تغییر نمیدهآروم باشید..شاید اتفاق نیف...

در چشـــم تو دیــدم غـــم پنهـــان شــده ات راپنهـــان نکــن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط