part❸
! :دلت برام تنگ شده بود....
ات:اوهوم
ات ویو
داشتیم با فیلیکس نقش بازی میکردیم که کوک اون جلوی در و
دستم و گرفت
ات:هی.... چیکار میکنی
کوک:ایشون کی باشن
فیلیکس نزاشت حرف بزنم و گفت
! :من دوست پسرشم
کوک:منم نامزدشم..... یا همین الان از اینجا میری یا دیگه ات رو نمیبینی
! :باشه ولی من برمیگردم
فیلیکس رفت
ات ویو
بعد از اینکه فیلیکس رفت سعی کردم از جونگ کوک دور بمونم
چون میدونم دعوامون میشه
پس رفتم اشپزخونه تا اب بردارم
اب رو برداشتم اومدم درش رو باز کنم که
جونگ کوک اب رو از دستم کشی
و گفت
کو: کیم ات اون یارو کی بود
ات:به تو چه
کوک:کیم ات اعصاب من رو خورد نکن اون کی بود
اومدم جواب بدم که زنگ زده شد
کوک:بعدا به حسابت میرسم
رفتم و در رو باز کردم
بابای ات:وای ببخشید وسط حرفامون بلند شدیم رفتیم
کوک:مشکلی نیست
چند ساعت بعد
ات ویو
بابا ی کوک رفت اما کوک موند
هی مامان
مامان ات:چی
ات:چرا کوک نمیره
مامان ات:چون منتظر تو عه
ات:چی میگی مامان
مامان ات:ای وای بهت نگفتم تو باید بری خونه ی کوک
ات:چیییییی
ات:اوهوم
ات ویو
داشتیم با فیلیکس نقش بازی میکردیم که کوک اون جلوی در و
دستم و گرفت
ات:هی.... چیکار میکنی
کوک:ایشون کی باشن
فیلیکس نزاشت حرف بزنم و گفت
! :من دوست پسرشم
کوک:منم نامزدشم..... یا همین الان از اینجا میری یا دیگه ات رو نمیبینی
! :باشه ولی من برمیگردم
فیلیکس رفت
ات ویو
بعد از اینکه فیلیکس رفت سعی کردم از جونگ کوک دور بمونم
چون میدونم دعوامون میشه
پس رفتم اشپزخونه تا اب بردارم
اب رو برداشتم اومدم درش رو باز کنم که
جونگ کوک اب رو از دستم کشی
و گفت
کو: کیم ات اون یارو کی بود
ات:به تو چه
کوک:کیم ات اعصاب من رو خورد نکن اون کی بود
اومدم جواب بدم که زنگ زده شد
کوک:بعدا به حسابت میرسم
رفتم و در رو باز کردم
بابای ات:وای ببخشید وسط حرفامون بلند شدیم رفتیم
کوک:مشکلی نیست
چند ساعت بعد
ات ویو
بابا ی کوک رفت اما کوک موند
هی مامان
مامان ات:چی
ات:چرا کوک نمیره
مامان ات:چون منتظر تو عه
ات:چی میگی مامان
مامان ات:ای وای بهت نگفتم تو باید بری خونه ی کوک
ات:چیییییی
۶.۹k
۰۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.