enfp:
enfp:
بزار یجور بگم که درک کنی منو :
تاحالا شده تلاش کنی ولی نشه ؟
مثلا تو یه چیز عادی مثل درس خوندن
وقتی که از ناامیدی پر میشی ، وقتی که حس میکنی از مردم عادی ضعیف تری که نتونستی حتی یه درس رو حفظ کنی و نمره ی کامل بگیری
ولی با این حال روحیه ی شاد خودت رو حفظ میکنی و به همه لبخند میزنی
از خودت مایه میزاری تا شوخی کنی و بقیه رو بخندونی ، اما یهو یکی از اون بحث های غمناک شروع میشه و همه همدردی میکنن ، اما از نظر بقیه تو حق حرف زدن نداری
نامردیه؟
اره خیلی
یا مثلا از افکار امید وارانه و تخیلی خودت برای بقیه میگی یا از آرزوهات میگی ، ولی بقیه یا نیش خند میزنن یا میگن : تو؟ ، مطمعنی؟ ، اینا تخیلات اتفاق نمیفته ، اگه رفته گر بشی بسته ، همون مهدکودک هم راهت نمیدن چه برسه به این آرزوی بزرگ
خفه شید !
نمیخوام بشنوم
با شنیدن اینا از جمع دور میشم و میرم ، میرم یه گوشه و یه کاری انجام میدم ، مثلا نقاشی
اینجاست که دور از جمعیت و افکار هام ، بدون اینکه کسی بفهمه یه گوشه میشینم و یه آهنگ میزارم و باهاش گریه میکنم ، یه آهنگ مثل آهنگ لاولی از بیلی ایلیش
سخته ولی میگذره ....
بزار یجور بگم که درک کنی منو :
تاحالا شده تلاش کنی ولی نشه ؟
مثلا تو یه چیز عادی مثل درس خوندن
وقتی که از ناامیدی پر میشی ، وقتی که حس میکنی از مردم عادی ضعیف تری که نتونستی حتی یه درس رو حفظ کنی و نمره ی کامل بگیری
ولی با این حال روحیه ی شاد خودت رو حفظ میکنی و به همه لبخند میزنی
از خودت مایه میزاری تا شوخی کنی و بقیه رو بخندونی ، اما یهو یکی از اون بحث های غمناک شروع میشه و همه همدردی میکنن ، اما از نظر بقیه تو حق حرف زدن نداری
نامردیه؟
اره خیلی
یا مثلا از افکار امید وارانه و تخیلی خودت برای بقیه میگی یا از آرزوهات میگی ، ولی بقیه یا نیش خند میزنن یا میگن : تو؟ ، مطمعنی؟ ، اینا تخیلات اتفاق نمیفته ، اگه رفته گر بشی بسته ، همون مهدکودک هم راهت نمیدن چه برسه به این آرزوی بزرگ
خفه شید !
نمیخوام بشنوم
با شنیدن اینا از جمع دور میشم و میرم ، میرم یه گوشه و یه کاری انجام میدم ، مثلا نقاشی
اینجاست که دور از جمعیت و افکار هام ، بدون اینکه کسی بفهمه یه گوشه میشینم و یه آهنگ میزارم و باهاش گریه میکنم ، یه آهنگ مثل آهنگ لاولی از بیلی ایلیش
سخته ولی میگذره ....
۱۳.۶k
۰۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.